Sunday, December 18, 2005

سرطان پروستات چيست؟

غده پروستات غده‌ ای است که تنها در مردان يافت می‌ شود. اين غده در زير مثانه قرار دارد و مايعی به داخل منی ترشح می‌ کند.
سرطان پروستات نوعی بيماری است که در آن سلولهای بدخيم از بافتهای پروستات نشات می گيرد و به طور نامنظم و فزاينده‌ای تکثير و منجر به افزايش حجم در هر يک از اجزای سلولی غده پروستات می‌شود.
سرطان پروستات دومين سرطان شايع بعد از سرطان ريه در ميان مردان است. اطلاعات آماری و علائم بالينی ميزان مرگ و مير ناشی از سرطان پروستات مبين سه طيف گسترده روند رشد اين بيماری است. سرطان پروستات می‌تواند دارای رشد آهسته بوده و زمانی طولانی تا بروز علائم بالينی آن داشته باشد. در مواردی ديگر تومور به سرعت رشد کرده و تهاجم تومور به بافت‌های ديگر امکانپذير می شود. در چنين مواردی مدت فاصله زمانی بين شروع بيماری و گسترش دامنه آن بسيار کوتاه است. مابين اين دو طيف رشد، تومورهايی وجود دارند که سرعت روند رشد آنها در حد متوسطی است.
سرطان پروستات با نشانه‌های مرتبط با دفع ادرار و يا درد شکم تظاهر می‌کند. اين نشانه‌ها با علائم بيماريهای رايجی مانند عفونت و هيتروفی (بزرگی) خوش خيم پروستات (Benign Prostatic Hyperplasia) مشترک است.
علائم هشدار دهنده سرطان پروستات عبارتند از:
ادرار کردن پی در پی يا سخت
جاری شدن ضعيف ادرار
عدم توانايی در ادرار
بی‌ اختياری ادراری
جريان منقطع و ضعيف ادرار
وجود خون در ادرار
خروج منی همراه با درد
درد مداوم قسمت پائين کمر
سوزش
ناتوانی جنسی
سبب‌شناسی: سرطان‌ زايی پروستات
علت ابتلا به سرطان پروستات هنوز ناشناخته است اما تحقيقات آماری و بالينی، روند بدخيمی بيماری سرطان پروستات را به اين عوامل ارتباط می دهد:
سن ‌ـ سرطان پروستات اغلب در افراد سالمند ديده می‌شود و افراد زير ۵۰ سال به ندرت به آن مبتلا می شوند. مردان بالای ۶۰ سال بيشتر در معرض خطر ابتلاء به سرطان پروستات هستند و بايد بيشتر متوجه علائم هشدار دهنده اين بيماری باشند.
عوامل ژنتيکی - سابقه ارثی سرطان پروستات عامل مهمی در ابتلا به اين سرطان است. وجود سابقه سرطان پروستات بين اعضای نزديک خانواده از جمله پدر و برادر احتمال ابتلا به اين سرطان را افزايش می ‌دهد.
عوامل هورمونی ـ هورمون‌های استروئيدی (تستوسترون و آندروژنها) برای رشد و حفظ و عمل طبيعی آن در مردان بالغ نقش مهمی را ايفا می کند. افزايش ميزان ترشح هورمون تستوسترون در خون اغلب موجب تسريع روند بدخيمی سرطان پروستات می شود.
تغذيه - رژيم غذايی دارای اثرات بالقوه ‌ای در پيشگيری و يا پيشتازی ايجاد سرطان پروستات به شمار می رود. مطالعات و تحقيقات علمی ثابت کرده ‌اند که سبزيجات حاوی مقادير قابل توجهی ويتامين C و E، به خصوص گوجه فرنگی، عاملی محافظتی در مقابل سرطان پروستات تلقی می شوند در حالی که استفاده از مقادير زياد چربی حيوانی عامل مستعد کننده و پيشتاز در ايجاد سرطان پروستات شناخته شده است.
مواد شيميايی - تماس با مواد شيميايی سرطان‌زا در محيط مانند کادميم، که در تهيه برخی آلياژها و باتری کاربرد دارد، عامل مستعد کننده و پيشتاز در ايجاد سرطان پروستات است.
بيماری های مقاربتی - وجود بيماريهای مقاربتی احتمال ابتلاء به سرطان پروستات را افزايش می‌دهد.
الگوهای غربالگر سرطان پروستات
معاينه غده پروستات از طريق معاينه مقعد (Digital rectal examination) از الگوهای غربالگر سرطان پروستات است. در اين روش پزشک از داخل مقعد بيمار، غده پروستات را معاينه می ‌کند. وجود سطح خشن و نامنظم بافت از علائم هشدار دهنده سرطان پروستات محسوب می ‌شود.
تومورهای سرطانی آنتی‌ ژن‌های مشخصی را توليد می ‌کنند که ممکن است از طريق آزمايش خون کشف شوند. آنتی ‌ژنی که به طور کامل توسط غده پروستات توليد می ‌شود، آنتی ‌ژن اختصاصی پروستات (Prostate Specific Antigen ,PSA) است. تشخيص سريع سرطان پروستات با اندازه‌ گيری آنتی‌ ژن اختصاصی پروستات از آزمايش های غربالگر اين بيماری است. در بيمارانی که مبتلا به سرطان پروستات هستند، مقدار اين آنتی ژن در سطح بالاتری است.
البته تنها سطح PSA در آزمايش خون فرد نمايانگر ابتلا به سرطان پروستات نيست. در برخی از موارد عفونت و يا ”بزرگی خوش ‌خيم“ حجم غده پروستات می ‌تواند سبب افزايش ميزان PSA در خون شود. از اين رو، ترکيب معاينه مقعد توأم با آزمايش تعيين سطح PSA از طريق خون روش دقيق‌تری برای تشخيص سرطان پروستات است و برای اطمينان بيشتر، در مراحل بعدی آزمايشات ديگری مانند تصويرنگاری باز آوای مغناطيسی (MRI)، سونوگرافی (Ultrasound)، توموگرافی کامپيوتری (CT SCAN) و نمونه ‌برداری از غده (Biopsy) نيز انجام می‌گيرد.
تشخيص به موقع بيماری، دست کم ۵ سال بيشتر به زندگی مبتلايان به سرطان پروستات اضافه می‌کند. توصيه می‌شود مردان در سنين بالای ۴۰ سال ساليانه مورد معاينه غده پروستات ازطريق معاينه مقعد قرار گيرند و در سنين بالای ۵۰ سال، هر سال آزمايش آنتی‌ژن مخصوص پروستات را انجام دهند.
درمان سرطان پروستات
با در نظر گرفتن شرايط بيمار ممکن است يک يا ترکيبی از اين الگوها تجويز شود:
۱-تحت نظر گرفتن بيماری: در اين روش بيمار به طور دقيق تحت نظر پزشک قرار می گيرد، بدون اينکه الگوی درمانی بر روی او اعمال شود. اين روش برای بيمارانی تجويز می‌ شود که جراحی برايشان مفيد نيست و يا رشد غده سرطانی پروستات آنها بسيار کند و آهسته است و در درازمدت تأثير سوء بر سلامتی او نخواهد گذاشت.

راديوتراپی از روش های درمانی انواع سرطان از جمله سرطان پروستات است۲-جراحی: برداشتن کامل غده پروستات (پروستکتومی Prostatectomy).
۳-کرايوتراپی (Cryotherapy) : استفاده درمانی از سرمای شديد. در اين روش سوند (probe) سونوگرافی به داخل مقعد انداخته می شود تا پزشک تصوير محل مورد نظر را بر روی صفحه ببيند. در اين روش پزشک با انداختن سوند درون غده پروستات از طريق شکاف کوچکی بين مقعد و کيسه حاوی بيضه‌‌ ها نيتروژن مايع را به غده پروستات هدايت می‌ کند. نيتروژن مايع در داخل بافت منجر به انجماد بافت و انهدام سلول‌های سرطانی بافت غده پروستات می‌ شود. کرايوتراپی روشی موثر برای درمان مقاطع کوچک ابتلا به سرطان است. احتمال آسيب ديدگی مثانه و التهاب دستگاه تناسلی از عوارض جانبی اين روش است.
۴-شيمی درمانی: استفاده از داروهای شيميايی منجر به انهدام سلولهای سرطانی می ‌شود. عوارض جانبی شيمی درمانی عبارتند از: ريزش موی سر و ابرو، کاهش گلبولهای سفيد خون، ضعف سيستم ايمنی و دفاعی بدن، عفونت، احساس درد، خشکی دهان و پوکی استخوان.
۵-راديوتراپی: از آنجا که تومور ممکن است بافتهای اطراف غده پروستات را در بر گرفته باشد انجام جراحی و برداشتن غده پروستات کافی نيست و هر تظاهری از وجود PSA در آزمايش حاکی از گستردگی تومور است. در چنين وضعيتی الگوهای درمانی وسيع‌ تری مانند راديوتراپی پی ‌گيری می ‌شود. هدف از راديوتراپی کنترل رشد سلولهای سرطانی است. تابش اشعه به محل تومور ممکن است به صورت خارجی يا داخلی باشد.
راديوتراپی خارجی: در اين روش بيمار در معرض تشعشع قرار می‌ گيرد. اشعه از چند زاويه مختلف از خارج از بدن به تومور هدايت می ‌شود. اين روش کاملا بدون درد است و به مدت ۷ تا ۸ هفته ادامه دارد. ولی بيمار از عوارض جانبی مانند تحريک‌ پذيری مقعد، اسهال و خستگی مفرط ناشی از تابش پرتو گزارش می ‌دهد. اثرات اشعه ممکن است واکنشهای پوستی به صورت التهاب، خارش، سوزش، ترشح يا پوسته پوسته شدن پوست را به دنبال داشته باشد. تهوع، ‌استفراغ، بی‌ اشتهايی و آسيب‌های عروقی و تنفسی می تواند از ديگر عوارض جانبی راديو تراپی باشد. همچنين راديوتراپی ممکن است باعث سرکوب سيستم خونساز بدن و کاهش گلبولهای سفيد و ضعف سيستم ايمنی بدن و نهايتا بروز عفونت شود.
راديو تراپی داخلی يا براکی تراپی (Brachy therapy): براکی تراپی برای رساندن مستقيم مقدار زيادی اشعه به ضايعه بدخيم است. در اين روش، در اتاق عمل با استفاده از سرنج‌ های نازک مواد يونيزه در بدن بيمار کاشته می‌ شود.
6-هورمون درمانی : از آنجا که هورمون تستوسترون به رشد سرطان غده پروستات کمک می کند، هدف از هورمون درمانی کاهش هورمون جنسی در بدن است. اين روش با به کارگيری داروهای ضد تستوسترون انجام می‌ گيرد و شامل تجويز هورمون استروژن به عنوان قرص است که تاثير ضد تستوسترون دارد. عوارض جانبی استفاده از قرصهای حاوی استروژن شامل درد در پستان و رشد پستان است که با قطع مصرف قرص‌ ها از بين می ‌رود.
جلوگيری از مرگ و مير ناشی از سرطان پروستات با تشخيص زودرس امکان‌پذير است. اکنون با اطلاعات و روشهای جديد الگوهای درمانی، برای درصد بالايی از بيماران مبتلا به سرطان پروستات، امکان بهبودی کامل فراهم شده است.

بيماری پارکينسون

بیماری پارکینسون (Parkinson’s Disease یا PD) برای اولین بار توسط دانشمند بریتانیایی دکترجيمز پارکینسون (James Parkinson) در سال 1817 میلادی توصیف شد و لذا نام این بیماری به او تعلق یافت.

ارتعاش دست و پا در حالت استراحت از علائم احتمالی پارکينسون است
این بیماری بر اساس چهار علامت مخصوص آن مشخص می شود:• ارتعاش دست و پا در حالت استراحت (لرزش بیمار همزمان با ارتعاش دست و پا در حالت استراحت)• آرام شدن حرکت (برادیکینسیا / Bradykinesia)• سختی حرکت (و خشک شدن) دست و پا یا بدن• تعادل بد (تعادل ضعیف)
در حالی که دو یا بیشتر از این علایم در بيمار دیده شود، مخصوصا ً وقتی که در یک سمت بیشتر از سمت دیگر پدیدار شود، تشخیص پارکینسن داده می شود مگر اینکه علایم دیگری همزمان وجود داشته باشد که بیماری دیگری را نمایان کند. بيمار ممکن است در اوایل، بیماری را با لرزش دست و پا یا با ضعیف شدن حرکت احساس کند و دریابد که انجام هر کاری بیشتر از حد معمول طول می کشد و یا اینکه سختی و خشک شدن حرکت دست و ضعف تعادل را تجربه می کند. اولین نشانی های پارکینسون مجموعه ای متفاوت از ارتعاش، برادیکنسیا، سفت شدن عضلات و تعادل ضعیف هستند. معمولا ً علایم پارکینسون ابتدا در یک سمت بدن پدیدار می شوند و با گذشت زمان به سمت دیگر هم راه پیدا می کنند.
تغییراتی در حالت صورت و چهره روی می دهد، از جمله ثابت شدن (fixation) حالت صورت (ظاهرا ً احساسات کمی بر چهره نمایان می شود) و یا حالت خیرگی چشم ( به دلیل کاهش پلک زدن). علاوه بر این ها، خشک شدن شانه یا لنگیدن پا در سمت تحت تاثیر قرارگرفته عوارض دیگر (عادی) این بیماری است. افراد مسن ممکن است نمایان شدن یک به یک این نشانه های پارکینسون را به تغییرات افزایش سن ربط بدهند، ارتعاش را به عنوان "لرزش" بدانند، برادیکنسیا را به "آرام شدن عادی" و سفت شدن عضلات را به "آرتروز" ربط بدهند. حالت قوز (stooped) این بیماری را هم خیلی از این افراد به سن یا پوکی استخوان (osteoporosis) ربط می دهند. هم بیماران مسن و هم بيماران جوان ممکن است بعد از بیش از یک سال که با این عوارض روبرو بوده اند برای تشخیص به پزشک مراجعه کنند.
از هر صد نفر بالای سن شصت سال یک نفر به پارکینسون مبتلا می شود، و معمولا ً این بیماری در حدود سن شصت سالگی آغار می شود. افراد جوانتر هم می توانند مبتلا به پارکینسون شوند. تخمین زده می شود که افراد جوان مبتلا به پارکینسون (مبتلا شده در سن چهل یا کمتر) 5 تا 10 درصد کل این بیماران را تشکیل می دهند.
پیشرفت بیماری پارکینسون
بعد از بیماری آلزایمر (Alzheimer)، بیماری پارکینسون معمولترین بیماری مخرب اعصاب (neurodegenerative) به حساب می آید. پارکینسون يک بیماری مزمن و همیشه در حال پیشرفت است. این بیماری نتیجه از بين رفتن یا ضعیف شدن و لطمه خوردن سلول های عصبی در مغز میانی (سوبستانتیا نیگرا – substantia nigra) است. این سلول های عصبی ماده ای به نام دوپامین، ترشح می کنند. دوپامین پیام های عصبی را از سوبستانتیا نیگرا (مغز میانی) به بخش دیگری از مغر به نام کارپوس استراتوم (corpus stratum)، می برد. این پیام ها به حرکت بدن تعادل می بخشند. وقتی سلول های ترشح کننده دوپامین در سوبستانتیا نیگرا (substantia nigra) می میرند، مراکز دیگر کنترل کننده حرکات بدن نامنظم کار می کنند.
این اختلال ها در مراکز کنترل بدن در مغز باعث به وجود آمدن علایم پارکینسون می شوند. اگر 80% سلول های ترشح کننده دوپامین از بین بروند، علامتهای پارکینسون پدیدار می شوند. علایم پارکینسون در مراحل اوليه بيماری ملایم و بیشتر اوقات در یک سمت بدن دیده می شوند و گاه حتی احتیاج به درمان پزشکی ندارند. ارتعاش در حالت استراحت یک علامت ویژه بیماری پارکینسون است، که یکی از معمولترین علایم های پارکینسون به حساب می آید. ولی بعضی از مبتلایان پارکینسون هیچ وقت با این مشکل برخورد نمی کنند. بیماران ممکن است دست لرزان خود را در جیب یا پشت پنهان کنند یا چیزی را برای کنترل ارتعاش در دست نگه دارند. لرزش می تواند بیشتر از هر محدودیت جسمی دیگر اثر منفی روحی داشته باشد.
با مرور زمان علایم اوليه بدتر و وخیم تر می شوند. یک رعشه ملایم تبدیل به یک ارتعاش مزاحم و ملموس می شود. ممکن است تکه کردن غذا و استفاده از دست مرتعش به مرور زمان سخت تر شود. برادیکینسیا (آرام شدن حرکت) به مشکلی کاملا محسوس بدل می شود که محدود کننده ترین علامت و اثر پارکینسون است. آرام شدن حرکت می تواند مانع انجام عادات روزانه شود: لباس پوشیدن، ریش زدن و یا حمام کردن ممکن است وقت بسیار زیادی از روز را بگیرند. تحرک ضعیف می شود و مشکلاتی بوجود می آورد مانند نشستن و برخاستن از صندلی یا اتومبیل، و یا غلتيدن در رختخواب. راه رفتن آهسته تر می شود و بیمار حالت قوز پیدا می کند ( سر و شانه به طرف جلو تمایل پیدا می کند). صدای بیمار یک نواخت می شود. کمبود تعادل می تواند باعث افتادن بیمار شود. دست خط ریزتر (میکروگرافیا – micrographia) و ناخوانا می شود. حرکات غيرارادی مانند حرکت دست در حال پیاده روی کم می شود.
علایم پارکينسون معمولا ًدست یا پای یک طرف بدن اختصاص دارد ولی با مرور زمان به دست یا پای سالم همان طرف هم سرايت می کند. این علایم پیشرفت می کند تا سمت دیگر بدن را هم تحت تأثیر قرار دهد. معمولا ً این پیشرفت تدریجی است اما سرعت این پیشرفت از بیمار تا بیمار تفاوت دارد. مهم است که بیماران پارکینسون در حال پیشرفت علایم با پزشک خود صحبت و مشورت کنند تا پزشک بتواند درمان را برای بیمارش فراهم کند زیرا بدن هر بیمار به طور مختلف و متفاوت به داروهای گوناگون واکنش نشان می دهد. هدف از درمان برای بیماران از بین بردن علایم نیست بلکه تحت کنترل درآوردن عوارض است. اين امر می تواند به بیمار کمک کند تا مستقل عمل کند و یک کنترل مناسب برای این بیماری مزمن بوجود آورد. این بیماری از بین نخواهد رفت ولی کنترل عوارض آن می تواند تا حد زیادی جلوی ناتوان کردن و از کار افتادگی را بگیرد.
بیماران پارکینسون اغلب از اين موضوع که بيماری آنها همواره در حال پيشرفت است، آگاه هستند و اين موضوع می تواند باعث نگرانی شديد آنها شود. مبتلایان پارکینسون ممکن است بخواهند خود و مشکلات خود را بیش از حد نیاز تحت کنترل درآورند و خود را با ديگر افراد مبتلا مقایسه کنند. نگرانی در مورد پیشرفت بیماری و امکان ادامه کار هم غيرعادی نيست.
پیشگویی و تخمین زدن پیشرفت این بیماری در یک بیمار مشخص غیر ممکن است. سرعت پیشرفت و محدودیت های جسمی و روحی در بیماران مختلف متفاوت است. نوعی راهنمایی برای تشخیص پیشرفت این بیماری در بیماران مختلف بر اساس پیشروی بیماری از زمان تشخیص وجود دارد ولی این تنها در حد یک پیشنهاد است.
وقتی محدودیتهای جسمی پارکینسون به حدی برسد که کارهای روزمره سخت شوند، درمان علایم پارکینسون آغاز می شود.

سرطان چيست؟

سلول واحد اساسی و ساختمانی حيات است که همانند کيسه ای است حاوی پروتئين‌ها، اسيدهای چرب، کربوهيدراتها و ماده حيات به نام دی ان ای ( DNA). قابليت رشد، تکثير و همانندسازی از ويژگی های سلول های زنده است. ساختار ژنتيکی هر سلول سرعت رشد، تقسيم و زمان مرگ آن را تعيين می کند. در حالت طبيعی، جايگزينی سلولهای فرسوده با سلولهای جوان از يک برنامه منظم تبعيت می کنند و فرايند رشد و تجديد سلولی به طور ثابت در بدن اتفاق می‌ افتد.
سرطان نوعی بيماری است که در آن سلول‌ها توانايی تقسيم و رشد عادی خود را از دست می ‌دهند و اين موضوع منجر به تسخير، تخريب و فاسد شدن بافت‌های سالم می ‌شود. از اجتماع اين سلول‌های سرطانی و تخريب سلول‌های بافت‌های سالم توده ‌ای به نام تومور ايجاد می‌شود. اگر تومور به لايه‌‌ای محدود ختم شود و به ساير بافت‌ها و ارگانها سرايت نکند تومور خوش ‌خيم (غيرسرطانی‌) است و اگر تومور گسترده شده يا به طور بالقوه قابليت پخش شدن و احاطه کردن ساير بافتها و ارگانها را داشته باشد بدخيم يا سرطانی ناميده می‌شود. برخی از شکل های سرطان متاستاز (Metastasize) می‌کنند به اين معنی که خصوصيت تهاجمی پيدا کرده و به ساير بافت‌های بدن، عمدتا از طريق خون و لنف، سرايت می‌کنند و تومورهای جديدی را ايجاد می‌کنند.
رشد سرطانی يا بدخيم زمانی اتفاق می‌افتد که:
برخی از سلول‌ها به طور غيرقابل کنترل شروع به تکثير کنند.
بخش‌ هايی که به طور طبيعی عهده‌ دار دفاع از بدن هستند مانند سيستم ايمنی بدن قادر به پيشگيری از تقسيم بی ‌رويه نباشند.
تعدادی از سلولهای غيرطبيعی از نظر اندازه بزرگ و بزرگ‌ تر ‌شوند.
در مجموع چهار گروه ژن مسئول تقسيم سلولی به شمار می‌روند:
۱- آنکوژن‌ها (ژن‌های عامل تومور) (Oncogene) که در شرايط عادی در فرستادن پيام به سلول برای تکثير نقش دارند. اختلال و تغيير در اين سلول‌ها منجر به تکثير نامنظم سلول شده و سلول سرطانی بشمار می‌رود.
۲- ژن‌های سرکوبگر تومور- (Tumour suppressor genes) اين ژن‌ها پروتئين‌های خاصی را توليد می‌کنند که در شرايط عادی وظيفه معکوس آنکوژن‌ها را داشته و به سلول پيام توقف تکثير می‌دهد. يکی از مهم‌ترين ژن‌های اين گروه ژنی‌ به نام p۵۳ است.
۳- ژن‌های خودکشی – (Suicide genes) خودکشی سلول‌ها يا مرگ سلول يکی از مهم ‌ترين عوامل پيچيده سلولی است که به سلول توانايی خودکشی در شرايط غيرمعمول را می‌دهد تا مانع شيوع تکثير و آسيب‌ديدگی به ساير سلول‌ها ‌شود. هنگامی که ژن‌های خودکشی آسيب پيدا کنند ديگر قادر به فعاليت خود برای نابود کردن سلول معيوب نبوده و سلول سرطانی محسوب می‌شود.
۴- ژن‌های ترميمی دی ان ای- (DNA repairing genes) اين ژن‌ها مسئول ترميم دی ان ای آسيب ديده و معيوب هستند که با ترشح پروتئين‌های متفاوت زمينه ترميم دی ان ای آسيب ديده را فراهم می کنند. اما زمانی که خود اين ژن های ترميمی دی ان ای آسيب می بينند، سلول، ديگر توانايی ترميم خود را از دست داده و اختلالات ژنتيکی و ترميم نشدن دی ان ای منجربه سرطان می‌شود.
سبب شناسی سرطان
سرطان يک فرايند پويا است که توسط متغيرهای ناشناخته و مستقل متعددی موجب تغييرات مولکولی سلول شده و منجر به تداخل در سيستم تکثير سلول می‌شود.
اولين تغيير سلولی آشکار در پيدايش سرطان، تراريختی و تغيير شکل سلول است. عواملی که به ايجاد سلولهای سرطانی کمک می‌کنند عبارتند از:
استعداد ميزبان: عوامل ژنتيکی از جمله نقايصی در کروموزوم‌ها و يا انتقال ژن معيوب به جنين
عوامل ايمنولوژيک(ايمنی): مانند نارسايی مکانيسم ايمنی طبيعی بدن
داروهای سرکوبگر ايمنی: موجب سرکوب مکانيسم ايمنی طبيعی شده و زمينه‌ ابتلا به سرطان را فراهم می کنند
عوامل محيطی: تماس با مواد سرطان‌زا مانند آزبست، پرتونگارها و راديوم‌ـ پرتوهای يونيزه شامل امواج الکترومغناطيسی
ويروسهای القا کننده سرطان: ويروسهايی هستند که قابليت تغيير دادن شکل سلولی را که آلوده می‌کنند، دارند و در نتيجه منجر به تکثير خارج از کنترل سلول‌های مورد نظر می‌شوند. اين تکثير فزاينده موجب تومور يا سرطان می‌شود.
عوامل ترشح هورمونی: عوامل ترشح هورمونی اغلب موجب تسريع روند بدخيمی بيماری می‌شود.
الگوهای درمان سرطان
تا کنون بيش از ۲۰۰ نوع مختلف سرطان شناخته شده است. اين سرطان ها می‌توانند بافتهای مختلف بدن را احاطه کنند.
هر نوع سرطان عوامل، مشخصات و همچنين درمان خاص خود را دارد اما روش های اصلی درمان سرطان عبارتند از:
ا- جراحی2- راديوتراپی۳- شيمی درمانی4- هورمون درمانی۵- ژن درمانی
کاربرد شکل های جديد اشعه همانند پرتوهای ليزر که به بافت‌ های طبيعی صدمه نمی ‌زنند و توسعه انواع هورمون درمانی به تنهايی و يا در ترکيب با ساير درمان‌ها از پيشرفتهای مهم در خصوص پيشگيری و درمان سرطان به شمار می رود. اخيرا موفقيتهای تشخيص و درمان سريعتر بيماران، تکامل روشهای جديد تشخيصی و درمانی مانند شيمی درمانی و هورمون درمانی و الگوهای معاينات ادواری و عمومی سرطان توانسته مرگ و مير ناشی از اين بيماری را کاهش دهد.

سرطان پوست چيست؟

پوست بزرگترين عضو بدن و وظيفه آن ذخيره چربی ـ خنک نگهداشتن بدن و ساختن ويتامين D در بدن است و بدن را از عفونت، نور، از دست رفتن آب و ساير مايعات و جراحت حفاظت می کند.
سرطان پوست بيماری است که در آن سلولهای بدخيم از بافت پوست نشات می گيرند و به طور نامنظم و فزاينده ‌ای تکثير و به طريقی از سيستم ايمنی و دفاعی بدن عبور می کنند بدون اينکه موجب عکس‌العمل تدافعی و تهاجمی در سيستم ايمنی بدن شوند. مهمترين عامل پيشتاز و مستعد سرطان پوست، جهش در DNA سلول بر اثر اشعه ماورای بنفش است که منجر به شروع تراريختی سلول و سرطانی شدن آن می شود.
با توجه به نوع سلول پوستی که دچار تراريختی و سرطان شده است اشکال مختلفی از سرطان پوست وجود دارد که هر کدام نشانه ها و عوارض خاص خود را دارند. شايع ترين اشکال سرطان پوست عبارتند از:
I ـ سرطان سلولهای بنيانی يا پايه (Basal Cell Carcinoma)IIـ سرطان سلولهای فلسی (Squamous Cell Carcinoma )IIIـ سرطان سلولهای ملانوسيست ( ملانوما) ( Melanoma)
سرطان سلول های بنيانی
سرطان سلولهای بنيانی شايع ترين نوع سرطان پوست به شمار می آيد و نسبت به ديگر اشکال سلولهای سرطانی پوست خطر کمتری دارد. سرطان سلولهای بنيانی که در پايه اپيدرم (لايه خارجی پوست) قرار دارند سرعت رشد کم و آرام داشته و به ندرت گسترش می يابند.
سبب شناسی سرطان سلولهای بنيانی پوست عبارت است از: در معرض تابش نور شديد آفتاب قرار گرفتن بدن از جمله صورت، گوشها، گردن، سر، شانه ها و پشت، تماس با مواد شيميايی مانند آرسنيک و مواد راديو اکتيو، جراحتهای باز، سوختگی، خالکوبی و واکنشهای حساسيتی نسبت به واکسن.
افرادی که پوست و موی روشن و چشم آبی، سبز و خاکستری دارند و همچنين اشخاصی که مشاغل آنها در فضای باز است و به طور متوالی در معرض نور آفتاب هستند نيز از خطر بالا تری برای ابتلا به سرطان سلولهای بنيانی پوست برخوردارند.
علائم هشدار دهنده سرطان بنيانی پوست
زخمهای بازی که خونريزی در آن پس از سه هفته يا بيشتر ترميم نيافته باشد.
لکه سرخ يا حساسيتی که ممکن است حالت خشکی درد و يا خارش داشته و بهبود نيابد.
بر آمدگی شفافی که به رنگ صورتی- قرمز- سفيد است و يا در افراد با پوستهای تيره به رنگ قهوه ای و سياه نمايان شود و گاهی با خال اشتباه گرفته می شود.
لکه صورتی که با حاشيه بر آمده و فرو رفتگی خشک در مرکز آن همراه است در اين مورد با رشد لکه، رشته های نازک رگهای خونی ممکن است بر سطح آن ايجاد شود.سرطان سلولهای فلسی پوست
سرطان سلولهای فلسی دومين شکل شايع سرطان پوست به شمار می رود که می تواند تمام بدن از جمله لايه های مخاطی را در بر گيرد.
اکثر اشکال سرطان سلولهای فلسی مدتها به لايه اپيدرم محدود می ماند و در صورت درمان نشدن به لايه های زيرين پوست سرايت کرده و بافتهای ديگر را مورد تهاجم قرار می دهد.
در معرض تابش نور شديد آفتاب قرار گرفتن اعضای بدن مانند صورت، گردن، اطراف گوشها، پوست سر بدون پوشش مو، دست، شانه، پشت بدن و لب پايين دهان از جمله علل ابتلا به اين نوع سرطان است.
زخمهای باز، تابش اشعه ايکس و تماس با مواد شيميايی مانند آرسنيک و فراورده های نفتی از ديگر عوامل ابتلا به سرطان سلولهای فلسی پوست است. درمان توسط داروهای سرکوبگر سيستم دفاعی بدن احتمال ابتلا به اين نوع سرطان پوست را افزايش می دهد. نشانه های ابتلا به اين نوع سرطان در موارد بسيار معدودی در پوستهای سالم ديده شده است که محققان آن را ناشی از عوامل ژنتيکی تلقی می کنند.
علائم هشدار دهنده سرطان سلولهای فلسی پوست
رشد ضايعه زگيل مانند که حالت خشکی پيدا و خونريزی کند.
لکه فلس مانند با حاشيه نامنظم که ممکن است حالت خشکی و خونريزی داشته باشد.
زخم بازی که خونريزی داشته و يا خشک شده و برای مدت طولانی بهبود نيافته باشد.
وجود توده ای برآمده که مرکز آن فرو رفته و خونريزی کند. چنين توده ای ممکن است سريع بزرگ تر شود.
سرطان ملانوما (Melanoma)

نمونه ای از سرطان ملانوما
سرطان ملانوما رشد بدخيم سلولهای ملانوميسم است. اين سلولها رنگدانه تيره پوست، مو، چشم و خالهای بدن را توليد می کنند. از اين رو تومورهای ملانوما اکثراً قهوه ای و يا سياه است. ولی در موارد معدودی نيز سرطانهای ملانوم رنگدانه توليد نکرده و به رنگ پوست صورتی- قرمز و يا بنفش ظاهر می شوند.
ملانوما از خطرناک ترين انواع اشکال سرطان پوست بشمار می رود. اين نوع سرطان اگر زود تشخيص داده شود درمان ۱۰۰% آن امکان پذير است. اما چنانچه حالت تهماجمی پيدا کرده و به ساير بافتهای بدن سرايت کند درمان آن امکان پذير نخو اهد بود .
اشکال سرطانهای ملانوم به چهار دسته تقسيم می شوند:
ملانو م سطحی :(Superficial Spreading Melanoma) اين نوع ملا نوم به صورت لکه ای مسطح و يا کمی بر آمده با حاشيه نامنظم ظاهر می شود. اين لکه ممکن است به رنگها ی قهوه ای –سياه – قرمز –آبی ويا سفيد نيز ظاهر شود.
لنتيگو ماليگنا (Lentigo maligna)
لنتيگو ما ليگنا مانند ملانومهای سطحی نزديک به سطح پوست رشد می کند و همراه با سايه های برنزه – قهوه ای و يا قهوه ای تيره همراه است. اين سرطان که به آهستگی رشد می کند و ممکن است به ملانوم لنتيگو ماليگنا ( Lentigo maligna melanoma) که حالت تهاجمی دارد تبديل شود.
ملانوم اکرال لنتيجينوس (Acral lentiginous melanoma)
ملانوم اکرال لنتيجينوس قبل از اينکه لا يه های عميق تر پوست را در بر بگيرد، ابتدا به طور سطحی رشد می کند. اين نوع ملانوما با ساير اشکال ملانوم متفاوت است زيرا به شکل سايه های سياه و يا قهوه ای زير ناخنها ، کف پا و يا کف دست نمايان می شود. اين نو ع سرطان از شايع ترين اشکال ملا نوما در بين سياه پوستان آمريکايی و آسيايی است و از جمله نادرترين اشکال ملانوما در بين سياهپوستان آفريقايی است.
ملانوم گره ای (Nodular melanoma)
ملانوم گره ای معمولاً جنبه تهاجمی داشته و زمانی تشخيص داده می شود که سطح آن بر آمده شده است. رنگ اين گره ها اکثراً سياه و بعضی اوقات آبی، خاکستری، سفيد، قهو ه ای، برنزه، قرمز و يا همرنگ پوست است. اين نوع سرطان معمولاً در تنه، پا، دست افراد مسن و بر روی سر مردان ديده می شود. اين نوع سرطان شديد ترين و تهاجمی ترين نوع سرطان ملانوم است.
الگوهای درمانی سرطان پوست
تظاهرات بالينی سرطان پوست در هر شخص متفاوت است از اين رو تعيين درمان مناسب بستگی به سن، ‌وضعيت بدن، سابقه طبی بيمار، پيشرفت بيماری، ‌سازگاری بدن بيمار با دارو و الگوهای مختلف درمانی دارد.
در مجموع الگوهای درمانی سرطان پوست عبارتند از:
جراحی: برداشتن بافت بدخيم و کمی از بافت سالم پوست که روش معمول الگوی درمانی سرطان پوست است و به اشکال مختلف انجام می‌ شود و عبارتند از:
-کرايوتراپی (Cryo surgery) يا استفاده درمانی از سرمای شديد برای تخريب بافت. در اين روش ضايعه بدخيم با استفاده از نيتروژن مايع منجمد شده و در نتيجه آن، سلولهای سرطانی نابود شده و از بين می روند.
-خشکاندن و تخريب بافتهای سرطانی از طريق جريان الکتريکی پرفرکانس (ctrodesiccation) .
- کورتاژ (curettage) يا پاک کردن سطح مبتلا به بيماری با استفاده از کورت (وسيله قاشقی شکل). در اين روش جراح ضايعه بدخيم را تراشيده و به وسيله کورت پاک و تميز می کند.
-پيوند پوست (Graft) که بر روی بستر پوست آسيب‌ ديده ناشی از جراحی و برداشتن توده سرطانی حاصل شده انجام می‌گيرد.
- درمان ليزری که به وسيله پرتو نوری ليزر، سلولهای سرطانی برداشته شده و از بين می ‌روند.
-جراحی ميکروگرافی مُه (Mohs micrographic surgery) در اين روش ضايعه سرطانی با کمترين صدمه به بافت سالم برداشته می شود و طی آن، جراح با استفاده از ميکروسکوپ مقطع بافت سرطانی را مورد بررسی قرار می دهد تا به طور کامل از نابودی سلول سرطانی اطمينان حاصل کند.
راديوتراپی‌ـ الگوی درمانی ضايعه سرطانی با استفاده از اشعه يونيزان که منجربه انهدام سلولهای سرطانی و کوچک شدن اندازه ضايعه سرطانی می ‌شود.
شيمی درمانی‌ـ استفاده از داروهای شيميايی منجر به انهدام سلولهای سرطانی پوست می ‌شود. برای درمان سرطان پوست دو نوع شيمی درمانی وجود دارد:
-شيمی درمانی موضعی که استعمال لوسيون يا کرم بر روی پوست است که منجربه انهدام سلولهای بدخيم می‌شود. در اين روش کرم و لوسيونهای شيميايی که معمولا حاوی اسيد تريکلرو-استيک (trichloroacetic acid) هستند روی پوست قرار داده می‌شوند (نبايد روی پوست ماليده شود).-شيمی درمانی بالينی که داروهای شيميايی از طريق خوراکی يا تزريق وريدی و يا داخل عضلانی تجويز می‌شود.
شيمی‌ درمانی الکتريکی‌ـ استفاده از الگوی شيمی درمانی توأم با ارتعاشات الکتريکی جهت مهار کردن رشد فزاينده سرطان پوست.
پرتو درمانی Therapy) photodynamicـ فوتوديناميک ‌تراپی استفاده از رنگ و نور است. در اين شيوه رنگ به داخل يک وريد تزريق و سپس در تمام بدن منتشر می‌ شود. بعد از چند روز، اين رنگ فقط در سلولهای بدخيم باقی می ‌ماند. سپس با تابش نور قرمز رنگ ليزری رنگ درون سلول سرطانی نور را جذب می‌کند و منجر به عکس ‌العمل فوتوشيميايی که مخرب سلول‌ها است، می ‌شود.
درمان بيولوژيکی يا ايمنولوژيک که مشتمل بر بازسازی، تحريک،‌ هدايت و تقويت سيستم طبيعی دفاعی بدن بيمار است و با استفاده از آنتی‌ بادی و هدايت سيستم دفاعی خود بيمار جهت مبارزه با سرطان صورت می گيرد. استفاده از عواملی مانند اينترفرون‌ـ سلولهايی که فعاليت ضدتوموری مستقيم دارند، و آنتی‌ بادی های مونوکلونال که اثرات تداخل بقاء سلول را دارند، رشد سرطان را کاهش می دهد.
سرطان پوست يکی از شايع ترين و در عين حال قابل پيشگيری ترين سرطان ها است. اکثر اشکال سرطان پوست در نقاط برهنه بدن مانند صورت، دست، ساعد و گوش ايجاد ميشود از اين رو پوست بايد در برابر اشعه خورشيد محفوظ بماند و کرمهای ضد آفتاب مناسب که فاکتور محافظت در برابر آفتاب آنها (SPF) پانزده يا بيشتر است توصيه ميشود.

سرطان ريه چيست؟

ريه (شش) يا جگر سفيد اندامی است مخروطی شکل مجتمع از بافت اسفنجی که به صورت يک جفت در قفسه سينه قرار دارد. ريه راست متشکل از۳ تکه و ريه چپ از ۲ تکه تشکيل شده است. هر ريه متصل به شاخه ای به نام نايچه است.
سرطان ريه نوعی بيماری است که در آن رشد بافت بدخيم در يک يا هر دو ريه ايجاد می شود.
سرطان ريه شايعترين سرطان در هر دو جنس در سراسر جهان است و بيش از ۸۰% بيماران مبتلا به اين سرطان در فاصله ۵ سال از زمان تشخيص بيماری جان خود را از دست می دهند.با توجه به سلولی که دچار تراريختی و سرطان شده است اشکال مختلفی از سرطان ريه وجود دارد که هر کدام نشانه ها و عوارض خاص خود را دارند. شايع ترين اشکال سرطان ريه عبارتند از:
۱- سرطان ريه با ياخته های کوچک (Small cell lung cancer)- ياخته های سرطانی نوع کوچک در زير ميکروسکوپ به شکل جوی دو سر ديده می شود و به آن سرطان جو شکل (Oat-shaped) نيز گفته می شود. روند رشد اين نوع سرطان ريه سريع است و در مدت زمان کوتاهی در اندامهای ديگر پراکنده می شود. حدود ۲۰% سرطانهای ريه از اين نوع است.
۲- سرطان ريه با ياخته های غير کوچک (Non-small cell lung cancer)- اين نوع سرطان ريه با توجه به نوع سلول موجود در بافت ريه که دچار تراريختی و سرطان شده است تعريف می شود. اشکال مختلفی از اين نوع سرطان وجود دارد که هر کدام نشانه ها و عوارض خاص خود را دارند و عبارتند از :
i) سرطان بافت بشره ای (Squamous cell carcinoma)- اين سرطان از شا يع ترين انواع سرطان ريه است و شروع آن معمولاً از نايچه ها است و در مقايسه با ديگر اشکال سرطان ريه رشد آهسته تری دارد و مدت ها طول می کشد تا به اندامهای ديگر سرايت کند.
ii) سرطان غدد مترشحه مخاط و مجاری لنفاوی ( Adenocarcinoma) – اين نوع سرطان ريه معمولاً در زير بافت پوششی نايچه ها يا در مجاری لنفاوی کناره خارجی ريه رشد می کند.
iii) سرطان ريه با ياخته های بزرگ ( Large cell carcinoma)- اين نوع سرطان اغلب در شاخه های کوچکتر نايچه ها تظاهر می کند.
از هر ۵ مورد سرطان ريه يکی از آنها از نوع ياخته های کوچک و بقيه از نوع غير کوچک است.
نوع نادری از اشکال سرطان ريه نيز به نام مزو تليوما (mesothelioma) وجود دارد. اين نوع سرطان ريه موجب تراريختی بافت پوششی ريه می شود و در افرادی تظاهر می کند که در تماس با آزبست ( پنبه نسوز) بوده اند.
علائم هشدار دهنده سرطان ريه
• افزايش و يا شدت سرفه در فرد سيگاری• سرفه همراه با خلط خونی• تنگی نفس دراثر فعاليت• خس خس سينه به صورت حاد• درد مبهم و يا مشخص در قفسه سينه• خشن شدن صدا يا تغيير آن به شکلی که بهبود پيدا نکند• عفونت های مکرر ريه و مجاری تنفسی• کاهش وزن• بی اشتهائی• تورم در ناحيه گردن و صورت• ضعف و خستگی مفرط
علاوه بر نشانه های فوق ممکن است عوارضی در بيمار ظاهر شود که ارتباطی با سرطان ريه نداشته باشد و به سرايت سرطان به اندامهای ديگر بدن مربوط باشد. در چنين مواردی بيمار از سردرد، احساس ضعف عمومی، سهولت شکستگی و آسيب پذيری استخوانها، انواع خونريزی و لخته شدن غير عادی خون شکايت می کند.
سرطان ريه درمراحل ابتدايی هيچ نشانه ای ندارد و بيماران اغلب زمانی به پزشک مراجعه می کنند که بيماری در مراحل پيشرفته قرار دارد و در نتيجه آمار مرگ اين نوع سرطان رقم بالايی دارد.
سبب شناسی: سرطان زايی ريه
عامل مستعد و پيشتاز در تظاهر سرطان ريه مانند هر سرطان ديگری به هم خوردن نظم تقسيم سلولی است. تحقيقات آماری و بالينی روند بدخيمی بيماری سرطان ريه را به اين عوامل ارتباط می دهند:
اعتياد به دخانيات - خطر ابتلا به سرطان ريه با افزايش مقدار و مدت تماس با دود تنباکو رابطهً مستقيم دارد و هرچه سن شروع استعمال دخانيات پائين تر باشد عامل مستعد کننده و پيشتاز در ابتلای به سرطان ريه افزايش پيدا می کند.
آلاينده های موجود در هوای محيط زيست و محل کار- موادی چون آزبست (پنبه نسوز)، گاز رادون (گازی بی رنگ و بی بو که از تجزيه طبيعی اورانيم در آب ، خاک و مصالح ساختمانی قديمی توليد می شود)، اورانيوم و نيکل عامل مستعد کننده و پيشتاز در ابتلاء به سرطان ريه هستند.
استنشاق دود سيگار در محيط برای افراد غير سيگاری
عوامل ژنتيکی- وجود سابقه سرطان ريه بين اعضای نزديک خانواده احتمال ابتلا به اين سرطان را افزايش می ‌دهد.
عوامل ايمنولوژيک(ايمنی) - نارسايی مکانيسم ايمنی طبيعی بدن عاملی مستعد کننده در ايجاد سرطان ريه شناخته شده است.
سن- افراد بالای ۶۰ سال بيشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان ريه هستند و بايد بيشتر مراقب علائم هشدار دهنده اين بيماری باشند.
الگوهای غربالگری سرطان ريه
با توجه به وضيعت عمومی سلامت فرد، بررسی های تشخيص سرطان ريه ممکن است شامل:
۱- عکسبرداری از ريه ها با تابش اشعه X
۲- آزمايش خلط
۳- سی تی اسکن (Computerised tomography scan)- در اين روش دستگاه سی تی اسکن با گرفتن تعدادی عکس توسط اشعه ايکس، تصويری سه بعدی از بدن را نشان می دهد و از اين طريق محل و اندازه دقيق ضايعه و پراکندگی تومور ريه به بخش های ديگر قفسه سينه يا اندام های دورتر مانند کبد مشخص می شود.
۴- سی تی اسکن دورانی يا اسپايرال (Spiral CT scan) -– در اين روش يک دستگاه کامپيوتری سی تی اسکن با حرکات دورانی به دور بدن بيمار در هر دور بيش از صد تصوير از بدن بيمار می گيرد. در سی تی اسکن دورانی ضايعات کوچکی که از طريق سی تی اسکن معمولی قابل روئت نيست، مشاهده می شود.
۵- پرتونگاری با استفاده از تشديد ميدان مغناطيسی (MRI Scan) – اين آزمايش مشابه سی تی اسکن است با اين تفاوت که به جای تابش اشعه X از مغناطيس جهت عکسبرداری از اعضای بدن استفاده می شود. در اين آزمايش بيمار به مدت ۳۰ دقيقه به طور ساکن درون اتاقک اين دستگاه می ماند و تصاوير مقطعی از بدن او تهيه می شود.
۶- نمونه برداری يا بيوپسی (biopsy)- بررسی ميکروسکوپی از نمونه بافت تومور. اين آزمايش بسيار مهم است زيرا مطمئن ترين روش برای تشخيص سرطان ريه و نوع آن به حساب می آيد. روشهای متفاوت بيوپسی ريه عبارتند از:
نمونه‌ برداری با سوزن (needle aspiration): در اين روش با تابش پرتوی اشعه ايکس، توده در صفحه تلويزيون ديده می شود و پزشک با دقت با سوزن مقداری از بافت ريه را با سرنگ کشيده و برای آزمايش بافت شناسی جدا می کند.
نمونه‌برداری با بروتکوسکپ يا برونکوسکپی Bronchoscopy)): بروتکوسکپ لوله ای فلزی و توخالی است که به يک لامپ مجهز شده و از طريق دهان يا بينی به داخل نای فرو داده می شود و مشاهدهً بصری بافت ريه را امکان پذير می کند سپس پزشک با دقت مقداری از بافت و مايع درون ريه را از طريق اين لوله برای امتحان بافت شناسی جدا می کند . قبل از انجام اين عمل به بيمار بيهوشی موضعی داده می شود.
نمونه‌برداری باز (جراحی). در نمونه برداری باز، بيهوشی عمومی لازم است و می تواند به روش معاينه توراسکپی (Thoracoscopy) يا مدياستينوسکپی (Mediastinoscopy) انجام شود. جراحی به پزشک امکان معاينه درون قفسه سينه و غدد لنفاوی نزديک ريه را می دهد وطی آن در پوست پائين گردن شکاف کوچکی داده می شود و از اين طريق لوله ای به درون قفسه سينه فرستاده می شود. انتهای اين لوله متصل به نورافشان و بزرگنما است. جراح در اين مرحله سلولها و غدد لنفاوی که دچار تراريختی شده اند می تواند نمونه برداری و مورد بررسی دقيقتری قرار دهد. از اين طريق می توان اندامهای واقع در منطقه بين ريه چپ و راست را ديد و برای تشخيص پراکنده شدن ياخته های سرطانی به غده های لنفاوی مجاور ريه استفاده کرد.
۷- توموگرافی با نشر پوزيترون يا پت اسکن (PET-Positron emission tomography) - در اين روش دستگاه اسکنر در اطراف بيمار می چرخد و تصوير از طريق نشر پوزيترون بوسيله يک ماده راديواکتيو که به بيمار تزريق شده و يا توسط او استنشاق می شود، شکل ميگيرد، با اين روش مشاهدهً بصری ريه درسه بعد امکان پذير می شود.
۸- سونوگرافی ( Ultrasound) در اين شيوه از امواج صوتی جهت بررسی ساختار توده در ريه استفاده می شود.
۹- آزمايش تنفس (Lung function test )- در اين شيوه بيمار قبل از جراحی تحت آزمايشات تنفسی متفاوت قرار ميگيرد.
۱۰- آزمايش خون- تومورهای سرطانی آنتی‌ ژن و آنزيم ‌های مشخصی را توليد می ‌کنند که ممکن است از طريق آزمايش خون کشف شوند. اندازه‌ گيری آنتی‌ ژن کارسينو امبريونيک(arcinoembryonic Antigen-CEA) و آنزيم ( Neuron-specific enolase (NSE از آزمايش های غربالگر اين بيماری است. افزايش ميزان سطح اين پروتين ها مبين نشانه های سرطان و کاهش ميزان آنها در حين درمان نشانه مهار کردن رشد سرطانی سلول های بيمار است.
۱۱- اسکن استخوان Bone Scan - تصويربرداری از استخوان به وسيله يک ماده راديواکتيو روشی بسيار ارزشمند است که در تشخيص انتشار سرطان به استخوان، موثر بودن درمان سرطان و روند التيامی نواحی درگير در استخوان به کار می رود.
الگوهای درمانی سرطان ريه
الگوهای درمانی بيماری سرطان ريه بستگی به نوع سرطان، وضعيت بيماری در شروع درمان، سن، سلامت عمومی و چگونگی واکنش بيمار به نوع درمان دارد. سرطان ريه معمولا به دليل غنی بودن سيستم خون رسانی و لنفاوی ريه به راحتی می تواند به ديگر اندامهای بدن سرايت کند.
با توجه به سن و وضعيت سلامت بيمار ممکن است الگوهای درمانی زير بکار گرفته شود:
۱- جراحی – معمولا اگر ضايعه بدخيم منحصر به ريه باشد ممکن است بخش کوچک(wedge section) يا تکه کاملی از ريه (لوبکتومی) ( lobectomy) و يا تمام يک ريه (نومونکتومی) pneumonectomy) ) برداشته می شود. عوارض جانبی جراحی، خونريزی و در نتيجه کم خونی، مشکلات تنفسی و خواب آلودگی است.
۲- شيمی درمانی - جهت از بين بردن ياخته های سرطانی پراکنده مورد استفاده قرار می گيرد. شيمی درمانی جهت پيشگيری از عود بيماری و مواردی که سرطان در بدن پخش شده تجويز می شود. استفاده از داروهای شيميايی منجر به انهدام سلولهای سرطانی می ‌شود. عوارض جانبی شيمی درمانی عبارتند از: حالت تهوع و استفراغ، ريزش موی سر و ابرو، کاهش گلبولهای سفيد خون، ضعف سيستم ايمنی و دفاعی بدن، عفونت، احساس درد، خشکی دهان و پوکی استخوان، کم‌خونی‌، و کاهش تعداد گلبولهای قرمز خون که ممکن است سبب خستگی، سرگيجه و احساس سرما در بيمار شود. اسهال و يبوست، و سفتی و خشکی مفاصل از ديگر عوارض جانبی شيمی درمانی است.
۳- راديوتراپی يا اشعه درمانی - جهت از بين بردن مستقيم ضايعه بدخيم ريه بکار گرفته می شود. در اين روش از اشعه با انرژی زياد استفاده می شود و اين اشعه با آسيب رساندن به سلولهای زنده منجر به مرگ آنها می‌ شود. خستگی شديد، ‌افسردگی، تهوع، ‌استفراغ، بی‌ اشتهايی و آسيب‌های عروقی و تنفسی از عوارض جانبی راديوتراپی است. همچنين راديوتراپی ممکن است باعث سرکوب سيستم خونساز بدن و کاهش گلبولهای سفيد و ضعف سيستم ايمنی بدن و نهايتا بروز عفونت شود.
۴- درمان فوتوديناميک (Photodynamic Therapy ) ـ استفاده از رنگ و نور است. در اين شيوه رنگ به داخل يک وريد تزريق و سپس در تمام بدن منتشر می‌ شود. بعد از چند روز، اين رنگ فقط در سلولهای بدخيم باقی می ‌ماند. سپس نور قرمز رنگ ليزری به سلول تابانده می شود و رنگ درون سلول سرطانی اين نور را جذب می‌ کند. اين امر منجر به عکس ‌العمل فوتوشيميايی که مخرب سلول‌ها است می ‌شود.
۵- درمان بيولوژيکی يا ايمونولوژيک - که مشتمل بر بازسازی، تحريک،‌ هدايت و تقويت سيستم طبيعی دفاعی بدن بيمار است و با استفاده از آنتی‌ بادی و هدايت سيستم دفاعی خود بيمار جهت مبارزه با سرطان صورت می گيرد. استفاده از عواملی مانند اينترفرون‌ـ سلولهايی که فعاليت ضدتوموری مستقيم دارند، و آنتی‌ بادی های مونوکلونال که اثرات تداخل بقاء سلول را دارند، رشد سرطان را کاهش می دهد.
۶- Stent وسيله يا قالبی جهت ايجاد کانال تنفسی مصنوعی در بيمار مبتلا به سرطان ريه- اين روش در بيمارانی که دچار اختلالات تنفسی هستند، بکار گرفته می شود.
۷- سوزاندن ضايعه بدخيم با اشعه ليزر- در بعضی موارد ضايعه بدخيم سرطان ريه منجر به مسدود شدن حنجره می شود. در چنين موردی پزشک با سوزاندن ضايعه بدخيم با اشعه ليزر راه عبور هوا را برای بيمار باز می کند. اين روش به طور کامل نمی تواند منجر به ازبين بردن ضايعه بدخيم شود اما کمکی است جهت سهولت تنفس در بيمار.
سرطان ريه درمراحل ابتدايی هيچ نشانه ای ندارد و بيماران اغلب زمانی به پزشک مراجعه می کنند که بيماری درمراحل پيشرفته قرار دارد. تدابير پيشگيرانه ای مانند دوری از آلاينده ها و عدم استعمال دخانيات و بررسی محيط خانه از نظر عدم وجود گاز رادون و آزبست بهترين روش محافظتی در برابر بيماری مهلک سرطان ريه است.

سرطان حنجره چيست؟

حنجره (Larynx) بخشی از مجرای تنفسی و عضو اصلی توليد صدا است که در جلوی گردن و پايين زبان قرار دارد و متشکل از چندين غضروف است که در تنفس، تکلم و بلع نقش مهمی را ايفا می‌کند.
سرطان حنجره نوعی بيماری است که حاصل رشد خارج از کنترل و نامنظم ياخته‌های بدخيم در حنجره و بافت‌های اطراف اين عضو است. اين بيماری اغلب در افراد بالای ۴۰ سال شايع است و تظاهر آن در افراد زير ۲۵ سال بسيار نادر است. مردان تقريباً به ميزان ۴ برابر زنان به اين بيماری مبتلا می‌ شوند.

علائم هشدار دهنده سرطان حنجره

• گرفتگی طولانی مدت صدا و يا تغييرات ‌آهنگ صوتی بدون وجود علت بارز
• احساس وجود توده ای در گلو
• برآمدگی در ناحيه گردن
• تنگی نفس در اثر فعاليت
• سرفه مزمن
• سختی و يا احساس درد هنگام بلع
• سرفه همراه با خلط خونی
• غده‌های لنفاوی متورم و سفتی در گردن
• احساس درد در هنگام لمس گلو
• تنفس صدادار
• بوی بد دهان
• گوش درد ( بدون وجود علت عفونت )
• کاهش وزن

سبب شناسی: سرطان ‌زايی سرطان حنجره

عامل مستعد در تظاهر سرطان حنجره مانند هر سرطان ديگری تداخل در نظم تقسيم ياخته‌ها است. تحقيقات ‌آماری و بالينی روند بدخيمی بيماری سرطان حنجره با عوامل زير ارتباط می دهند:

• استعمال دخانيات
• زياده روی در نوشيدن مشروبات الکلی
• استنشاق گرد وغبار فلزات و چوب
• تماس با آلاينده‌‌های شغلی مانندآزبست،( پنبه نسوز)، اسيد سولفوريک ، نيکل
• پوليپ‌ها (ضايعات) تارهای صوتی
• التهاب مزمن تارهای صوتی
• سن - افراد بالای ۴۰ سال بيشتر در معرض ابتلا به سرطان حنجره هستند
• جنس - مردان تقريباً به ميزان ۴ برابر زنان به اين بيماری مبتلا می‌شوند
• نژاد- سياه ‌پوستان درصد بالاتری را نسبت به سفيد پوستان در ابتلا به سرطان حنجره نشان می‌دهند

الگوهای تشخيص سرطان حنجره

با توجه به وضيعت عمومی سلامت فرد، بررسی های تشخيص سرطان حنجره ممکن است شامل:

• معاينه ساده حنجره ، غده‌های لنفاوی و ناحيه گردن توسط پزشک
• پرتو نگاری از حنجره با تابش اشعه X
• راديوگرافی از حنجره توسط دستگاهی بنام فلورسکوپ ( fluoroscope) جهت بررسی شکل و حرکت ساختار حنجره
• معاينه سطح داخلی حنجره با استفاده از دستگاهی بنام لارنگوسکوپ (لارنگوسکوپی- laryngoscopy)
• عکسبرداری ساده قفسه سينه
• سی تی اسکن (Computerised tomography scan)- در اين روش دستگاه سی تی اسکن با گرفتن تعدادی عکس توسط اشعه ايکس، تصويری سه بعدی از بدن را نشان می دهد و از اين طريق محل و اندازه دقيق ضايعه و پراکندگی تومور به بخش های ديگر مشخص می شود.
•پرتونگاری با استفاده از تشديد ميدان مغناطيسی (MRI Scan) – اين آزمايش مشابه سی تی اسکن است با اين تفاوت که به جای تابش اشعه X از مغناطيس جهت عکسبرداری از اعضای بدن استفاده می شود. در اين آزمايش بيمار به مدت ۳۰ دقيقه به طور ساکن درون اتاقک اين دستگاه می ماند و تصاوير مقطعی از بدن او تهيه می شود.
•نمونه برداری يا بيوپسی (biopsy)- بررسی ميکروسکوپی از نمونه بافت مورد نظر. اين آزمايش بسيار مهم است زيرا مطمئن ترين روش برای تشخيص سرطان به حساب می آيد.

الگوهای درمانی سرطان حنجره

انتخاب نوع الگوی درمان بستگی به سابقه بيماری شخص، نوع و محل سرطان حنجره و وضعيت سلامت عمومی بيمار دارد.

معمول‌ترين الگوی درمان سرطان حنجره پرتو درمانی است.

درمان در مراحل پيشرفته بيماری مستلزم جراحی و خارج کردن ضايعه بدخيم و بافت‌های درگير و يا پرتو درمانی پس از جراحی است. در عمل جراحی بخشی يا تمام حنجره (لارينژکتومی laryngectomy-) برداشته می‌شود.

در شرايطی که تمام حنجره به طور کامل برداشته می‌شود، گلوگاه را می‌بندند تا عمل بلع به طور طبيعی انجام شود و بالای نای به منفذی از پوست بخيه زده می‌شود (تراکئوستومی tracheostomy) تا هوا از اين راه وارد ريه شود. در چنين شرايطی تنفس به جای دهان و بينی از طريق اين منفذ يا شکاف صورت می‌گيرد. در صورت برداشتن کامل حنجره روش صحبت کردن از راه مری به بيمار آموزش داده می‌شود و يا از حنجره مصنوعی (مکانيکی يا الکتريکی ) استفاده می شود.

هنگامی که سرطان حنجره مهاجم شده و به ديگر بافتهای بدن و غدد لنفاوی سرايت کرده باشد غده‌های لنفاوی و بافت‌های تراريخته اطراف گردن هم برداشته می‌شود. سرطان مهاجم و پيشرفته حنجره بيشتر نواحی گردن را در بر می‌گيرد تا نقاط دورتر بدن، از اين رو شيمی درمانی، الگوی معمول درمان سرطان حنجره به شمار نمی ‌آيد.

معمولا پس از درمان، فعاليتهای طبيعی بدن به تدريج از سر گرفته می شود و رژيم غذايی خاصی ضروری نيست اگر چه پس از جراحی برای مدتی از رژيم درمانی مايعات استفاده می‌شود تا التيام بافت آسان تر صورت گيرد.

پس از درمان، مراقبت‌های منظم پزشکی الزامی است تا پيشرفت احتمالی بيماری تحت کنترل باقی بماند.

Saturday, December 03, 2005

Find a Sport Nutritionist/Registered Dietitian

Looking for information on sport nutrition?
Make sure you check credentials.

Why you should look for a Registered Dietitian

Registered Dietitians are food and nutrition specialists.
Registered Dietitians have completed a university degree in food and nutrition, as well as an internship or other program of supervised practical education.
People trained in other disciplines or courses often recommend foods or supplements. There seems to be a perception that everyone eats so everyone knows about food and nutrition. (Perhaps this explains why there are many myths about the food and nutrient needs of athletes). Many job titles include the word "nutrition" or "food". Ask if the person filling the job or giving the recommendation is a Registered Dietitian.
Registered Dietitian is a protected title in all parts of Canada. A person must meet a number of educational and training standards before they are allowed to use this professional designation. Many other titles are not protected. Individuals who have no food or nutrition training can use titles such as nutrition specialist and nutritional advisor.
Each Canadian Sport Centre has identified Nutrition Service Providers. Service Providers are Health Professionals who have expertise about sport. If you need help to plan your food and fluid intake, please contact the Athlete Services Coordinator at the Canadian Sport Centre for a referral to the Registered Dietitian in your area.

The Registered Dietitian and Service Provider who is a SNAC member at each of the Canadian Sport Centres are:

Canadian Sport Centre Atlantic P. Lynch
Centre national multisport - Montréal M. Ledoux
Canadian Sport Centre Ontario S. Langley
Canadian Sport Centre Manitoba R. Benedict
Canadian Sport Centre Calgary K. A. Erdman
Canadian Sport Centre Vancouver S. Crawford
PacificSport Canadian Sport Centre Victoria S. Crawford
Coordinator of the SNAC Program M. Booth

Registered Dietitians/Sport Nutritionists

If you are a Registered Dietician, please click here to read the criteria for our Sport Nutrition Registry and to download an application form.

Nova Scotia
Anne Marie Armstrong, PDt amarmstrong@hfx.eastlink.ca
Pam Lynch, BSc,MHE,PDt.
SNAC Member
Canadian Sport Centre Atlantic Representative
lynchmob_pam@hotmail.com
Crystal MacGregor, PDt crystal_macgregor@yahoo.ca
New Brunswick
Holly Heatrz, MBA, RD hheartz@nb.aibn.com
Ontario
Susie Langley, MS, RD
Chair, SNAC Registry Sub-committee
Canadian Sport Centre Ontario Representative
susiehlangley@cs.com
Marilyn Booth, MSc, RD
SNAC Coordinator
mjbooth@sympatico.ca
Beth Mansfield, M.Sc., RD
beth@peakperformance.on.ca

Manitoba
Rennie Benedict, M.Sc., RD
SNAC Member
Canadian Sport Centre Manitoba Representative
rb-nutrition@shaw.ca
Alberta
Kelly Anne Erdman, BSc, R.D.
SNAC Member
Canadian Sport Centre Calgary Representative
kannecar@telus.net
Andrea Holwenger, BSc, RD
President & Registered Dietitian
Health Stand Nutrition Consulting Inc.
1325a - 9 Avenue SE
Calgary, AB T2G 0T2
Biography (.pdf)
andrea@healthstandnutrition.com

www.healthstandnutrition.com

Phone: (403) 262-3466
Fax: (403) 256-3881

Sport Nutrition Resources

The Coaching Association of Canada is currently revising its sport nutrition resources to ensure that athletes and coaches have the most up-to-date information on nutrition and athletic performance. A variety of nutrition tip sheets are being developed in the areas of fluids, vitamins and minerals, long distance travel, gaining weight, losing weight, and dietary supplements, to name a few. In addition, the SNAC Committee is developing tip sheets for athletes travelling to other countries for competitions. Learn what to eat and what not to eat while competing in countries such as Korea, Spain, Norway, and the Dominican Republic.

Websites on Sport Nutrition

Gatorade Sport Science Institute
Dietitians of Canada
Canada's Food Guide to Healthy Eating
For more information about the Gatorade Sport Science Institute, click here. (.pdf, 104 KB)

Training Diet - Everyday Eating

Training Diet - Everyday Eating
Eat Smart, Win Smart

Eat Smart, Win Smart in Athens
Position Papers and Position Statements

"Nutrition and Athletic Performance" Position of Dietitians of Canada, the American Dietetic Association, and the American College of Sports Medicine, 2000
(.pdf file, 26 pages, 128 kb. )
Position Statement on Nutritional Supplements from the Sport Nutrition Advisory Committee of the Coaching Association of Canada, 2001
A Statement on Fluid Needs from the Sport Nutrition Advisory Committee of
the Coaching Association of Canada, 2003 (Word .doc, 28 KB)
Nutrition Tip Sheets

Fueling the Youg Athlete 2005 (.pdf, 112 KB)
Nutrition for Child and Adolescent Athletes 2005 (.pdf, 160 KB)
Research Proves It - A High Carbohydrate Diet is Essential 2005 (.pdf, 184 KB)
Recovery Nutrition for High School Athletes 2005 (.pdf, 120 KB)
Kids and Hydration: Selecting Beverages for Active Kids 2005 (.pdf, 92 KB)
Exercising in the Heat? Lower your risk of heat illness! 2005 (.pdf, 91 KB)
Expected Temperature and Humidity Ranges for Major Summer Games 2005 (.pdf, 69 KB)
Foods and Fluids for Team Sports 2005 (.pdf, 151 KB)
Heat Illness Prevention Tips 2005 (.pdf, 111 KB)
Sport Drinks: Myths and Facts 2005 (.pdf, 136 KB)
Energize with carbohydrate! 2005 (.pdf, 142 KB)
Protein Pointer 2005 (.pdf, 139KB)
Fat Finder, 2005 (.pdf, 141 KB)
Iron Indicator 2005 (.pdf, 164 KB)
Calcium Counter 2005 (.pdf, 155 KB)
Long Distance Travel, 2005 (.pdf, 141 KB)
Vegetarian Ways of Eating: Finding the Nutrients, 2001 (.pdf 309 KB )
Nutrition Away From Home, 2002 (.pdf, 164 KB)
Gaining Weight For Athletes, 2002 (.pdf, 148 KB)
Fluids for Athletes, 2002 (.pdf, 152 KB)
Checklist for the Travelling Athlete and Coach, 2004 (.pdf, 253 KB)
Evaluating Dietary Supplements, 2004 (.pdf, 374 KB)
Evaluating Vitamin and Mineral Products, 2004 (.pdf, 375 KB)
Losing Weight for Athletes, 2004 (.pdf, 220 KB)

Nutrition Around the World

Nutrition in Turkey, 2005 (.pdf, 232 KB)
Nutrition in Italy, 2005 (.pdf, 427 KB)
Nutrition in Korea, 2003 (.pdf, 207 KB)
Nutrition in Greece, 2004 (.pdf, 264 KB)
Nutrition in Japan, 2004 (.pdf, 263 KB)
Nutrition in Norway, 2004 (.pdf, 263 KB)
Nutrition in Spain, 2004 (.pdf, 264 KB)
Nutrition in the Dominican Republic, 2004 (.pdf, 277 KB)

Sunday, November 27, 2005

A long airplane flight can increase the risk of having a rare type of stroke, a new study says.

The stroke type occurs in those who have a deformity called a patent foramen ovale, an opening between two of the heart's chambers. While up to 30 percent of the general population has this condition, most are unaware they do. And long-term air travel boosts the risk of getting this type of stroke when the abnormality is present, the authors say.

While the link between air travel and blood clots in the lungs has been widely studied and publicized, a connection between flying and strokes has not been fully explored till now.

The new study, appearing in the June 24 issue of Neurology, may be the first to report on it, the researchers say.

But the study's co-author says the findings should not alarm most passengers.

"It's a real problem but a small one," says Dr. Stephen W. Borron, an associate clinical professor of emergency medicine and medicine at George Washington University School of Medicine in Washington, D.C.. "There are millions of passenger miles [logged] without any problems."

Borron and his colleagues from Avicenne Hospital in Bobigny, France, examined passengers arriving at Paris' Charles de Gaulle Airport over an eight-year period, from 1993 to 2000. Of the 155 million passengers, 65 were tended by a medical team for lung blood clots. And of those, four passengers, or 6 percent of those with lung blood clots, had strokes.

All four of those had the patent foramen ovale, the researchers say.

What happens, the researchers say, is that air travel can increase the risk of developing blood clots in the legs, which can then travel to the lungs and block an artery. Sometimes, the heart openings can allow the blood clot to enter the brain blood vessels and cause a stroke.

Putting the risk in perspective, Borron says, "Passengers traveling long distances, over 3,500 miles, appear to be at some increased risk, albeit small, of having a blood clot travel to the lungs. If they have patent foramen ovale, there is also a risk that the clot could travel to the brain. It must be emphasized that the number of people who have blood clots during air travel is low."

At greater risk, he says, is anyone who has had surgery within the previous month, those with cancer or previous blood clots, pregnant women, and anyone who has been immobile longer than three days.

"The results of this study are not surprising," says another expert, Dr. Cathy Helgason, director of the cerebrovascular service at the University of Illinois College of Medicine in Chicago.

Most people with the heart abnormality would not know they have it, Borron says, unless they have had an echocardiogram of the heart or cardiac catheterization.

Both Borron and Helgason advise passengers flying more than 3,500 miles to take precautions.

"Anyone traveling long distances should be aware of the findings of this study," Helgason says. "Frequent walks up and down aisle, exercise of the lower extremities and arms, as well as maintenance of good hydration under such circumstances, should play a role in prevention."

"If you are taking a long flight, make sure you get a little exercise on the plane," Borron agrees.

If you can't walk up and down the aisle, he adds, do in-seat exercises, moving your ankles to keep the blood flowing.

In an earlier study of lung blood clots, Borron found that 85 percent of those affected had not moved around during the lengthy flight.

More information

For more information on stroke risk factors, click on the National Institute of Neurological Disorders and Stroke or the American Heart Association.

Wednesday, November 02, 2005

Women's Judo








The feminine judo players who won the gold during judo contests at the Olympic Games in Atlanta received titles strictly equal to those of the men's division. Japanese Ryoko Tamura, French Marie-Claire Restoux, Israelian Yael Arad and others are so well-known in their own countries that their fame is no longer restricted to the judo world. Their rise to the highest levels is emblematic. But, it cannot overshadow the obstacles women had to overcome to make their own way and establish feminine practice in a world dominated by male-defined standards and values.

History tells us about the place occupied by women. It appears to obey two opposite models. Women's attitudes and behavior either seem to be dictated by masculine patterns, or reveal their strong opposition to their social status, their quest for recognition. Looking back at the position women had in the judo world, two different periods are obvious. From the beginning of the century to the sixties, women have played nothing more than a minor role. Apart from rare exceptions, their autonomy was drastically reduced. The design of a women's practice, distinctive from the men's, was overdetermined by gender differences and life styles. From the sixties onwards a shift occurred in the social attitudes expected from women. Modernised sport-oriented judo became a field for women who demanded equal rights and access to judo contests. The way judo permeated western countries and spread all over the world explains how feminine practice evolved and differed according to places and societies.

In the early days of the century, Japanese combat techniques became famous worldwide. The amazing victories of the Japanese army during hand-to-hand fights puzzled observers, men and women. The Japanese method rehabilitated the use of a fair force. It was thus bound to appeal to the "new woman" fighting for her rights in the early days of the century. However, very few were then involved in martial arts. Women's practice reveals sociability patterns. Their techniques were constrained by the rules of decorum. Physical contacts, proper clothing and respectable attitudes had to be adapted to class behavior. The way women could exercise was closely defined by medical experts who attempted to ban sporting activities which allegedly jeopardized female reproductive functions. Whereas professional manuals for soldiers or policemen displayed crude self-defense techniques, those written for women clearly mimed violence. The stress was put on health and physical exercise.

Still, although examples are rare, the emergence and the appeal of the Japanese method among women coincides with their struggle for autonomy. At the turn of the century, during the first wave of feminism, it was briefly used to fight the control of the dominant group in the struggle for suffrage. English suffragettes readily exploited the utilitarian side of jujutsu. They reportedly used jujutsu as a defensive weapon to fight policemen. The Japanese method was certainly seen as designed to pose a serious threat to the myth of female frailty. In 1912, prefacing, a French book entitled Defendez-vous Mesdames, the Countess of Abzac, begged modern women to acquire strength and freedom. She urged women to learn how to defend themselves. The appeal of the Japanese method among women was universal. The Fine Art of Jiu-Jitsu Emily Watts, from Great Britain, written in 1906, was prefaced by the Duchess of York. In the United States, Dennis Helm reports that, at the same time, Senator Lee's wife (grandson of General Robert E. Lee) and Mrs Wadsworth (relative of President Theodore Roosevelt) started to take judo lesson from Yoshiaki Yamashita. Many other examples can be given from Switzerland, Germany, Sweden.. The appeal of Japanese techniques of self-defense for women, no matter they are called jujutsu or judo, never flagged. They were quickly equated with autonomy and freedom.

In Japan, the art of fighting was a man's privilege. Here like elsewhere, physical education exercises for women were designed to make them healthy and improve their looks, to help them get ready for their future role of mothers. Many educators agreed : "Women are not meant to fight but to breed". Kano adopted the conception of the feminine body dictated by the scientific and medical theories of his time. The differences were biological. Kano did not want to overtax feminine bodies. He is said to have conferred with experts and judo medical science research personnel to make sure that the course of instruction and methods taught were right for women. "Develop one's mind and technique in harmony" was the motto of the women's section at the Kodokan. The stress was put on gentleness. The etiquette was strict. Ukemi was considered very important. Women were restricted in their randori. Any form of resistance was wrong. Kata practice was emphasized.

In the Kodokan archives, the first enrolment of women dates back to 1893. Miss Sueko Ashiya was recorded as the first girl to enter judo classes. Kano taught his wife, Sumako, and her personal friends. But, it is only in November 1926, that a women's section (joshi bu) was formally opened. The first woman to be awarded a black belt, in January 1933, was Katsuko Osaki. Noriko Watanuki,
Kano's eldest daughter was head of the women's section for many years.

Kano exerted every effort to internationalise his method. Traveling abroad, sending his leading disciples he organised the spread of judo. Slowly judo superseded jujutsu worldwide. With Kano's theories, the Japanese combat method acquired new scientific and educative dimensions. Women were also concerned by those changes but their practice was under the control of a teacher devoted to Japanese conceptions. In 1934, at Cherry Blossom as she says, Sarah Benedict Mayer arrived in Japan, staying until about April 1935. She was a member of the Budokwai of London and wrote a series of letters to her teacher, Gunji Koizumi, on her experiences. She met Kano and had lesons from Mifune. But, it was not before the late forties that women's judo started to become established and that women were gaining black belt status. After World War II, about 1949, Ruth Gardner from Chicago became the first non-Japanese female student to study at the Kodokan Institute in Tokyo, Marie-Rose Collet, from France, being the second. In Australia, in 1968, Patricia Harrington and Betty Huxley founded the first women's judo federation for the purpose of propagating Kodokan joshi judo. The Japanese example reinforced the beliefs of those who think strength is meant for men and aesthetics for women. Most of the time, women were taught by male instructors until some women became judo teachers. In California, Keiko Fukuda was instrumental in teaching a Kodokan-oriented women's judo. But, during the early sixties, Phyllis Harper voiced the leading conception of judo in the States. In an article entitled "Women's judo develops femininity", she affirmed : "Judo should be ladylike and should embody and exemplify the essence of the gentle way".

Because of the way Japanese hand-to-hand techniques are looked at, self-improvement through physical exercices and self-defense are the dynamos of the long interest women have had in judo. During World War II, elementary tricks were taught as "a basic escape training". In the relocation centers in the United States, women used to practice in order to keep fit and to be able to defend themselves. The evolution started in the sixties when women status in society changed and when judo began its shift into an international sport.

Rusty Kanokogi was the first female judo player to defy the rules of gender separatism. "I was considered an exceptional woman, a woman who played judo like a man". Pushing back her short hair, she entered the 1961 New York State YMCA championships. The world of judo, a traditionally male bastion, blatantly displayed its conservatism, the medal she won was taken away from her. The example of Rusty's judo career underscores the constraints currently imposed on women in the sixties, the prejudices of a male-dominated sport. Women had to fight for the right to fight. If, in the early fifties, female judoplayers were allowed to compete in some countries (France (1950), Morocco, then a French protectorate (1951)..), these isolated attempts were vain, and regularly ignored or laughed at. Up to then, women took part in grading contests but were denied the right to compete and obtain official titles. A new orientation appeared in the sixties in some European countries where tournaments were organized for female judo players (West Germany, Switzerland, Austria, then Italy, Great-Britai..). Judo as a sport no longer was a territory of virility to be conquered. On the contrary, female champions claimed equality as a right. Why should their participation be limited to technical tournaments or kata exhibitions? Female judo players of the seventies refused to be considered as a minority They demanded access to competitive meetings to be on an equal footing with men.

Mentalities evolved according to economic and social changes, but also with the number of medals obtained by women in international events, mostly when men's titles were harder to get. The rise of feminine judo reflects the general tendency and the debates of the seventies in favor of women's rights. It also reflects internal changes. The frame of reference was altered by the increasing sportive tendency. The International Olympic Committee's decision to include judo contests for men in the program of Tokyo's Olympics Games consequently allowed the definition of new finalities. Sport changed the scale of values and abilities. Progressively, the egalitarian perspectives of the coach replaced the gender-biased views of the judo master. To these internal evolutions must be added the effects of a consumer society which greatly influenced the motivation of judo players. The international culture of sport gradually replaced the Eastern culture of an educative martial art. Because of this growing tendency, the European Judo Union organised an experimental competition in 1974 in Genoa, Italy. The following year, in Munich, Germany, the first European judo championships for women took place. This decision and the first official titles awarded are all the more symbolic since in 1975 the year of women was celebrated. A similar evolution has been seen all over the world (first Oceanian women's in 1974, first Pan American women��s in 1976, first all Japan women's in 1978).

The first women's World Championships in New York in 1980, for which Rusty Kanokogi was largely responsible, and essentially the 1982 Paris Championships, radically erased the differences of the past. After the exhibition at Seoul, female judo has been part of the Olympics since the Games of Barcelona. In various countries, the number of members has significantly increased since female judo champions obtained World and Olympic titles. Statistics vary, but nowadays, women stand for roughly twenty percent of most color belts and about ten percent of black belts. Today, after Clare Hargrave from New Zealand, the first woman to be awarded the IJF "A" licence in 1981, there are female referees in both male and female international tournaments. In June 1998, in Berlin, Germany, 34 female referees from around the world joined the first ever seminar for women referees organized by the IJF.



Some female judo players have had their statues in Madame Tussaud's in London and in the Paris wax work museum, next to the best soccer players in the world. One century after Mrs Yasuda and her friends, the World and Olympic titles of Ingrid Berghams from Belgium, Cecile Nowak from France, Yamaguchi Kaori from Japan or Driulis Gonzales from Cuba underscore the equality of male and female judo players. This evolution was possible, mostly, because of pioneers who had the courage to fight traditions. It set up a chain reaction which compelled international judo to revise its models.

The place reached by women is linked to external and internal factors. The real causes of this evolution are numerous. Women's desire to have access to equal treatment, according with the policy to promote female victories and increase membership has challenged the cultural reluctance of certain countries. Women's participation is linked to the differences of finalism and values that distinguish a method of education from an international sport.

At six o'clock another contingent made an assault on shops in Regent Street, and fifteen minutes later Oxford Street was attacked. Mrs Garrud's jiu-jitsu school was just off Oxford Street in Argyle place and six of her Sufragette pupils were taking part in the stone throwing. [..]
Mrs Garrud's gymnasium was one of the bolt holes after the raid. She had taken up some of the floor-boards and covered over the gaps with heavy tatami mats. "They came back to the school because it was easy. They came straight in and turned those mats up. I made them strip off their outside clothes and give me their bags with their stones and any other missiles they had left over. All went under the floor-boards and back went the mats.
They were all in their jiu-jitsu coats working on the mats, when bang, bang, bang on the door. Six policemen ! I looked very thunderstuck and wanted to know what was the matter. "Well, can't we come in ?" said one of the policemen. I said : "No I'm sorry, but I've got six ladies here having a jiu-jitsu lesson. I don't expect gentlemen to come in here." He said : "Are they pupils ?" I said : "Yes, pupils." So, it ended up by one old man coming in and having a look round. He didn't see anything, only the girls busy working, and out he went again."

Antonia Raeburn, Militant Suffragettes, London, NEL, 1974.

I was born in 1871 and as I was weak in my youth I joined the dojo which was near our house. But, with the Russo-Japanese war I lost my teacher. Nethertheless, he had recommended to me a man named Kano Jigoro.[..] Afterwards, the Master taught me the yawara no kata (an old form of defense) and several defenses. After a month I began to study the falls and I repeated them for a month. Then, the following year, the Master suggested to me that we should climb Mont Fuji, the highest mountain in Japan, in order to judge our courage. We were five women and six men but, with one man, I was the only one to arrive in fairly good shape ; the others were fagged out. The next day, when I went to the dojo the Master invited me to practice and notwithstanding my protests on account of my fatigue, he bouted as strongly as usual. At the end, as he left me half dead with fatigue, he told me : "Take a bath and have some massage". This test proved to me that judo strenghtens woman both physically and morally.
On several occasions in my life I have saved people and myself thanks to judo. I have revived a carpenter fallen from a roof, left for dead by the doctor. I have saved one of my friends, almost drowned, and also left the same way. I have arrested an armed robber with my bare hands..

Kinko Yasuda, "Feminine judo", Judo, vol. V, n�� 1, January 1955

In a conversation with the late Prof. Jigoro Kano, he said to me, "I hope to spread women's judo throughout the world as widely as men's judo. Miss Fukuda, you must pursue the study of judo with this in mind". Naturally, those words of the founder of judo strongly impressed my young mind, and still remain vivid. Since then, I have endeavoured, in my own way to propagate women's judo. Perhaps, because of this effort, Prof. Kano often told men judoists, "If you really want to know true judo, take a look at the methods they use at the Kodokan joshi bu (women's section)". I am very proud of these words which have become a legend in the Kodokan. "Develop one's mind and technique in harmony" is taken as the motto of the women��s section, it is also important in men's training. [..]
The late Prof. Kano's ideal for women's judo was to study randori in parallel with kata. This randori must be done between women. I was instructed only in this manner for the first ten years of my judo study. Judoists in general spend many hours on randori. Although it is also true in women's judo, its characteristic is not to neglect kata while placing the importance on randori. This leads to the realistic methods of self-defense. This results in the increase of confidence in their everyday lives. Those who seriously study judo and master a higher degree of kata, may reach the point of acquiring "satori", comparable to that concept of "spiritual enlightment" in Zen Buddism, possessing a highly trained physique.

Keiko Fukuda, Born for the Mat, a Kodokan Kata Textbook for Women, 1973

Kano was taught jujutsu tenjin shin yo style from Keiko's grandfather Hachinosuke Fukuda. Keiko Fukuda and Masako Noritomi gave an exhibition of ju no kata during the Tokyo Olympics

It began in the fall of 1942 [..] A girl friend also was having a little figure trouble and when we discussed ways and means of doing something about our mutual problem, it suddenly occured to us that it might be smart to learn something about self-defense as well as to simply reduce [..]
About a year has passed since I first started at the Chicago Judo Club and in that time I had lost 35 pounds and was looking pretty good. The Club membership was dwindling fast. Most of our steady members had been either drafted or had volunteered into service. I took the fatal step myself and enlisted as an Air WAC [a member of the Women's Army Corps].
Later, in France I got my superior interested in judo. So, he approached the lieutenant who was in charge of special services and supplies. Alas, there were no mats. However, if we could get enough people interested in taking a course, perhaps they might be arranged. GI's, brass and even a French WAC caught on to the idea. About 10 women wanted to learn judo. A sour-faced sergeant summed it all up when he said, "We're fightin' a war. Military personnel are being bumped, but judo mats are being flown to you from England". The mats arrived and the classes began. The usual wholehearted enthusiasm was there on the part of all students, but only the most hardy and sincere stuck with it. We had classes split up so that I was teaching six nights a week. I could only teach what I knew, and soon came to the realization that a sankyu rating is not very high. However, my students were blissfully unaware of any shortcomings and the classes continued until our outfit began to move into Germany.

Ruth Gardner, "A Woman's-Eye View of Judo", in Robert W. Smith (edited by), A Complete Guide to Judo, Its Story and Practice, Rutland, Charles Tuttle, 1958.

At that time, applications didn't say "for men only", thought Rusty. She knew it was assumed that all players were male. She realized that her signature, "Rusty Glickman", wouldn't make anyone think otherwise. Pushing back her short hair and staying in the middle of her teammates, who wanted her with them and insisted that she had every right to be there? Rusty entered the gym and waited for her turn on the mat. When she stepped forward she thought she saw a few heads turn, but no one said anything. No one said anything when she won her match, either. But when she lined up with her team to get her medal, she was handed a note . The director wanted to see her.
"My teammates told me not to go", Rusty remembers. They said, "Stay in the line and get your medal and let him stew". But then it was a choice between being humiliated in public and being humiliated in private. I chose privacy, so I stepped off the line.
The director was furious.
"It wasn't an athletic thing with him", Rusty says. "It wasn't that he didn't think I could do it? obviously I could ! He didn't think women should. A woman just had no place there ?and he couldn't understand how I could have thought they did."
The former Coney Island Apache did not try to defend herself. She was afraid of being expelled from the class she was in at Brooklyn Central.
"It didn't say male on the application", she apologized. "If it had, I wouldn��t have entered."
After that, applications from the Y Association and the AAU had the word "male" on them, and Rusty was barred from competing.

Linda Atkinson, Women in the Martial Arts, Dodd, Mead &Co., New York, 1983.

90 year old Keiko Fukuda, the martial art's highest-ranked women, still goes to the mat for her Bay Area students.





An elderly woman sits in the only chair allowed on the light green carpet of padded mats in the judo club. It's just a metal folding chair, but her students treat her like a queen on a throne. They hang on every soft-spoken word, every wave of a hand, every approving nod or smile.

She is dressed in brilliant white: a quilted jacket with overlapping lapels over thin white pants with reinforced knees. It is her cherry-red belt, knotted loosely over her jacket, that marks her as sovereign. The belt signifies that Keiko Fukuda, who celebrated her 90th birthday last spring, is the highest-ranking woman in the world in judo, a Japanese martial art in which technique and balance -- rather than power -- are the key to victory.

During a recent class in her San Francisco club, Fukuda watched a 22-year-old woman struggling to learn a new move -- a "side sacrifice" technique, in which the attacker drops to the ground while grasping the lapels of an opponent's uniform, rolls to one side and tosses the opponent into a heels-over-head somersault to the mat.

In judo, an individual uses an opponent's strength, weight and momentum against the opponent. When words and gestures failed to get an important point across, Fukuda rose slowly to her feet. She left her sturdy black cane, with its wide curving crook, resting on the mat. In tiny, staggered steps, Fukuda moved into position in front of the student. She reached up to grab the young woman's lapels, grasping them with wrinkled hands stiff from arthritis and weakened from old judo injuries. The room fell silent. Everyone else stopped training and turned to watch. Fukuda dropped, rolled and threw her young opponent -- three times in a row. She then returned to her chair for the rest of the two-hour class.

"There are times when she'll do that, get up and show us something, but not too often," said student Molly Boutdy, who was learning the technique for a coming test for a higher ranking. "She can't stand up for long." Fukuda, who speaks English with a strong accent, can be hard to understand at times. But that doesn't hinder communication with her students. "She gets her point across," 57-year-old Vaughn Imada said with a fond laugh. Imada, who runs the San Jose Buddhist Judo Club, travels to San Francisco once a month to take Fukuda's advanced class. Imada, who has been studying judo for 30 years, said Fukuda sometimes uses sounds, instead of words, to convey a concept. "We listen to those sounds -- and we laugh," Imada said. "Then we think about it. Then we try the technique again and say: Oh, that's what you meant." He said Fukuda is a strict, but patient, teacher. "She makes judo fun," Imada said. "Everyone enjoys learning from her."
Keiko Fukuda

Vicki Trent, now the highest-ranking student in Fukuda's club, spent 16 years driving back and forth from her home in Santa Cruz to the club in San Francisco. Finally, 11 years ago, Trent moved to the city to be close to the school and to the woman who had become her mentor. Trent, a 48-year-old attorney who recently became a real estate agent, said the word "enlightened" comes to mind when she thinks about Fukuda, who teaches the philosophy of judo, as well as its physical techniques. "She is a person like everybody else -- with foibles. I've certainly seen that over the years. At the same time, her awareness of the truth and the deeper meaning of life is evident in her sense of humor and her love of life, in her joie de vivre," Trent said. "That has kept me quite devoted to her as a teacher."

Keiko Fukuda Fukuda, who stands a couple inches shy of 5 feet, has been teaching judo for nearly 70 years. Fukuda, who surrendered her Japanese citizenship to become a U.S. citizen, has traveled all over her adopted country spreading the gospel of judo. She also has given seminars in Australia, Canada, New Zealand, Norway and the Philippines. When she was 76, she flew to France to teach the country's top-ranked judo instructors. The U.S. Judo Federation, which represents more than 350 clubs, gave Fukuda the red belt in 2001, in recognition of her lifelong contributions -- domestic and international -- to the martial art. The U.S. federation has awarded only three red belts. The two other recipients were men, who have since died. The belt indicates Fukuda has reached the ninth dan level in judo. In the history of the 120-year-old martial art, only about a dozen people in the world have achieved a higher rank -- the 10th level. She continues teaching today despite the ailments of old age -- Parkinson's Disease, which makes her right hand tremble like a leaf in a breeze, triple bypass surgery more than a decade ago, and aged ankles and knees.

"Her spirit and mind are carrying her through," said Shelley Fernandez, 72, a former student who invited Fukuda to live in her Noe Valley home when Fukuda landed a job teaching judo at Mills College in Oakland. Fernandez thought she might stay a year or two. That was 37 years ago. "My mother died in 1965, and Keiko came to live with me in 1966," Fernandez recalled. "It was like my mother came back to me. Keiko has the same personality as my mother -- a joyousness about life and a warmth for people. She was God's gift to me."

Fukuda is revered as one of the last living disciples of Jigoro Kano, the founder of judo. Kano, who opened his judo school -- known as the Kodokan -- in Tokyo in 1882, added a "Women's Section" about 40 years later. When Fukuda began taking lessons in 1935, she was one of only two-dozen women in the school, which is known today as the Kodokan International Judo Center. Kano had invited her to study judo because of her martial art lineage. She was the granddaughter of a renowned jujitsu master, who had taught that Japanese martial art to Kano. "At that time, I was only 21 years old, being taught the ways of Flower Arranging, Formal Tea Ceremony and Brush Writing, which was customary for young ladies in Japanese society," Fukuda wrote in her 1973 book, "Born for the Mat: A Kodokan Kata Textbook for Women." Through memories of my grandfather I felt very close to judo, even though I had never seen judo practiced before." Fukuda's mother -- her father died when Fukuda was very young -- accompanied her to the judo school that day. "I decided to take Judo lessons a few months later," Fukuda wrote. "My mother and brother both supported me, although my uncle opposed the idea because I was a woman. My mother's and my brother's thoughts were for me to learn, and get married to a Judoka (a judo expert) someday, but not to become a Judoka myself." She would never marry.

"Judo is my lifetime partner," Fukuda said, speaking through a translator during a recent interview in her Noe Valley home. "Any place I go, judo is my family. Students are very nice to me. I have family all over the world.'' Fukuda first visited the United States at the invitation of a judo club in Oakland in 1953. She stayed for almost 2 years. She returned to California in 1966 and traveled all over the state giving seminars. That same year, she gave a judo demonstration at Mills College, and the school immediately offered her a job. She taught judo there for more than a decade.

During those same years, Fukuda also taught in the home she shared with Fernandez on Hoffman Street. When the number of students swelled, she moved her classes to a Buddhist temple in Japantown. Her club, the Soko Joshi Judo Club ("The Women's Judo Club"), moved to its current quarters, at Castro and 26th streets, in 1973.

Fukuda still teaches there three days a week, offering classes for female students aged 13 and older. Her students have hailed from all over the Bay Area, including San Rafael, Berkeley, San Jose, San Francisco and Santa Cruz. The wall above the wooden desk in the club is crowded with more than a dozen plaques from grateful students. Most begin with the words "In Appreciation." Many more awards are stashed in her home just a few blocks away. She has given her "Order of the Sacred Treasure, Gold Rays with Rosette," a silver-and-gold medal studded with dots of ruby-red ceramic, to her brother's family in Japan. The award is one of the country's most prestigious honors for people aged 70 and older. The Consul General of Japan gave Fukuda the medal, along with a signed certificate from the Prime Minister of Japan, at a gala dinner in San Francisco in 1990.

Last week, Fukuda took home another award -- an engraved silver bowl from Tiffany. She was one of four women over age 70 who received 2003 Women of Achievement, Vision and Excellence awards from GirlSource, a nonprofit group for low-income teenagers in San Francisco. "Too many awards, too many awards," Fukuda quietly insists. Fukuda's judo motto is: "Be strong, be gentle, be beautiful." For those unfamiliar with judo, it may be hard to reconcile the words "gentle" and "beautiful" with a sport in which competitors send opponents sailing through the air and slamming to the ground.

Fukuda said the goal of judo is to be "gentle on the outside" and "strong on the inside." In "Born for the Mat," she described training in Tokyo under a renowned judo master, Kyuzo Mifune. "I remember clearly to this day that his grip on my Judo uniform was so gentle that I was not aware of it,'' she wrote. "Still, if I made the slightest movement in an attempt to throw him, he was no longer in that position; instead, my body would be flying through the air. Professor Mifune was small, even for a Japanese man (about 5 feet 3 inches), but his body movements were extremely speedy and it was very difficult to keep up with him, because he could foresee the opponent's movements and could forestall him ahead of time."

Fukuda is renowned for her expertise in judo "kata,'' a choreographed, mock fight between two people that demonstrates, in various combinations, the martial art's offensive and defensive moves. "Through the study of Kata, one will experience the true spirit of actual fighting, and comprehend the principles of technique," she wrote in "Born for the Mat" which includes step-by-step instructions, in words and photographs, of the seven katas of judo.

Fukuda's second book will be released this spring by North Atlantic Books in Berkeley. The book, titled "Ju No Kata,'' focuses on a slow-motion, elegant kata whose mastery is required to enter the higher ranks of judo. "She is a living treasure from another era,'' said Jess O'Brien, the publisher's martial arts editor. "Her influence on judo is widespread. She has been training so long and she is still able to find new insights into Ju No Kata -- obvious ones and subtle ones.''

The book's cover photograph shows Fukuda performing a particularly difficult move, in which she is balanced on a partner's arched back. Fukuda's body tilts at a 45-degree angle to the floor, her head facing the mat, her toes pointing toward the ceiling -- a move she had to hold for several seconds. A black-and-white photograph hanging in Fukuda's home shows her -- at 51 -- in that same gravity-defying pose, during a kata demonstration at the 1964 Summer Olympics in Tokyo.

Keiko Fukuda - 1954 demonstration with Helen Carollo
Keiko Fukuda, then a 5th dan, demonstrating Ippon Seoinage with Helen Carollo in a 1954 demonstration in Fresno, California. She came to the US after teaching at the Kodokan for 14 years to help promote Judo to American women.
It was the first year in which men earned Olympic medals in freestyle judo, matches in which competitors won points for throws and immobilizing holds. Women's freestyle matches were added at the 1992 Olympics in Barcelona. But there is no kata competition at the international event -- a situation Fukuda would like to change.

Fifteen years ago, she established her own tournament, the Fukuda Judo Kata Championships. This year, the tournament will be held on Oct. 25 at the San Jose Buddhist Judo Club. It is expected to attract about 100 participants, including competitors from other countries. Fukuda has also worked for many years to spread kata competitions throughout the world, said Robert Fukuda (no relation), executive director of the U.S. Judo Federation.

"What she's trying to do is get kata competition included as part of the world championships," he said. "Then the opportunity opens up for it to become part of the Olympics. Part of her work over the years has been to get kata competitions more diffused around the world. More of the unions (there are five unions in the International Judo Federation) are doing it. The Pan American Judo Union is the only one that has an official kata championship."

While Fukuda's sights are set on that Herculean goal, she has no problem focusing her still-keen eyes on the parade of students who still seek her advice and appraisal. When she attends judo seminars these days, Fukuda usually watches students from the protective comfort of a wheelchair. But she doesn't hesitate to rise out of the chair onto the mat when she sees they need help.

"It's almost like someone has hooked her up to a battery charger," Robert Fukuda said. "She comes out of the wheelchair, gets out there, demonstrates the technique and sits back down. You can see that it takes a lot out of her. But that's just how she is. She wants to help. She wants people to do it correctly. To learn the right way."

"Be strong, be gentle, be beautiful."
Motto of Keiko Fukuda, kudan

Tuesday, November 01, 2005

Tea for Immunity

This is a small (11 subjects), short-term (2-4 weeks), pilot study that appears in a peer-reviewed journal. It adds a small piece to the body of scientific literature that suggests that drinking tea may be beneficial to health. In the Nutrition Logic: Food First, Supplements Second book tea is discussed on pages 69-70.


Tea for Immunity
By Kathleen Doheny
HealthScoutNews Reporter

MONDAY, April 21 (HealthScoutNews) -- Drinking tea may help "prime" your immune system and enable you to fight off bacterial infections better, a new study suggests.

The research, appearing in the April 21-25 issue of the Proceedings of the National Academy of Sciences, adds to the growing list of health benefits researchers have attributed to tea. Previous research has found that the drink can help ward off heart disease and cancer, probably due to its abundance of antioxidants.

The infection-fighting ability of tea, however, is attributed to a substance found in some tea,
called L-theanine, which is broken down into a group of chemicals called alkylamine antigens. Antigens are substances that produce antibodies to fight infections.

The new research studied the effects of these antigens on gamma-delta T cells, one of the
immune system's infection fighters.

The study was small, cautions the lead author, Dr. Jack Bukowski, an assistant professor of medicine at Harvard Medical School (news - web sites) and staff rheumatologist at Brigham and Women's Hospital in Boston. And while his team proved that tea drinkers, compared to coffee drinkers, had more ability to produce disease-fighting chemicals, the researchers did not track whether the tea drinkers actually experienced fewer infections.

Even so, Bukowski says, "there's no downside to drinking tea. I heartily recommend drinking tea."

His team first did work in the laboratory, exposing some cultured human gamma-delta T cells to an alkylamine antigen but not exposing others. Then they exposed the cells to bacteria, simulating an infection. The cells exposed to the antigen produced much interferon, an infection-fighter, in the first 24 hours, Bukowski says, while those not exposed did not produce it.

"The gamma delta T cells were responsible," he says. The study also proved that these cells have a memory, he says, and are able to recognize bacteria the next time and fight them.

Next, Bukowski and his team asked 11 subjects to drink five to six cups of black tea every day, and another 10 people to drink the same quantity of instant coffee. The subjects did this for either two or four weeks.

Then, two weeks into the study, the researchers tested the blood of coffee and tea drinkers by exposing it to bacteria in the lab and comparing samples taken before the study to those taken two weeks later. "We found they [tea drinkers] made five times more interferon after they started drinking tea compared to before drinking tea," Bukowski says. The coffee drinkers showed no enhanced production of interferon.

Not all teas contain L-theanine, Bukowski cautions. Green, black, oolong, or pekoe teas do, he says.

Coffee drinkers might consider cutting down on coffee, he says, and adding tea -- hot or iced --to their daily intake of beverage.

If the research bears out, tea drinking may prove to offer protection from skin infections caused by bacteria, bacterial pneumonias, and food poisoning, among other ailments, Bukowski says.

Another expert who has researched tea and its antioxidant benefits says the study results make sense.

"These compounds may prime our immune cells so that when they see [bacteria] they are better able to respond," says Jeffrey B. Blumberg. He is a professor and chief of the Antioxidants Research Laboratory and senior scientist at the Jean Mayer USDA Human Nutrition Research Center on Aging in Boston.

"I'm really impressed," Blumberg says of the study's findings. "The responses [in the tea drinkers] were very marked." Blumberg notes, however, that the study was a pilot study, with details such as age of the subjects not available, and that more research is needed.

Still, he adds, "It's a fascinating study."

Besides being present in tea, the alkylamine antigens are found in lower concentrations in apples and mushrooms as well as red and white wine, Bukowski says.

Too Many Vitamin Pills Can Be Bad for You: Study

Comment:

The following news story out of London notes that most supplements are safe but that many common and frequently used vitamin and mineral supplements have the potential to cause harm. The entire report can be found at http://www.food.gov.uk. This is the website of the Food Standards Agency (FSA), an independent food safety watchdog set up by the British Parliament to “protect the public’s health and consumer interests in relation to food.” The Nutrition Logic: Food First, Supplements Second book devotes nearly 60 pages to these issues.


Too Many Vitamin Pills Can Be Bad for You: Study

LONDON (Reuters) - Some vitamin and mineral supplements can be bad for you if you take too many for too long, Britain's food watchdog cautioned Thursday.

Most supplements are safe, the Food Standards (news - web sites) Agency (FSA) said. But in new advice for the public, the agency said high levels of the supplement chromium picolinate may cause cancer, and identified other common vitamins and minerals whose long-term use could be dangerous.

Three other common supplements -- vitamin C, calcium and iron -- may have harmful effects in large doses even over short periods, although the symptoms from these disappear if the supplements are no longer taken.

'While in most cases you can get all the nutrients you need from a balanced diet, many people choose to take supplements. But taking some high-dose supplements over a long period of time could be harmful,' Sir John Krebs, the chairman of the agency, said in a statement. The FSA said more than 1,000 milligrams (mg) per day of vitamin C, 1,500 mg per day of calcium or 17 mg of iron can cause abdominal pain and diarrhea in some people, although the symptoms disappear after the supplements are no longer taken.

The agency advised against taking more than 10 mg of vitamin B6 daily unless under medical care. Beta-carotene, an antioxidant found in orange and yellow fruits and vegetables, could cause irreversible harmful effects in smokers if taken long-term and in high doses, it said.

Manganese could be dangerous for older people over an extended period of time, the agency said, while nicotinic acid, zinc and phosphorous could also be harmful in high doses over the long term.

The advice, which is listed on the FSA's Web site (www.food.gov.uk), is based on an
independent expert review of the scientific evidence on the safety of vitamins and minerals. It is designed to help consumers make informed choices.

'In addition, the Board of the Food Standards Agency will be considering what further action we would wish the supplements industry to take,' Krebs added.

The FSA reviewed 34 vitamins and minerals with particular emphasis on long-term use.
It suggests that 10 mg a day or less of chromium in forms other than chromium picolinate is safe. The agency said it is also consulting on a proposal to ban chromium picolinate, which is sometimes promoted as being helpful in evening out blood sugar levels, in the manufacture of food supplements.

Requires Trans Fat to be Listed on the Label

Comment:

The FDA has announced a change to the Nutrition Facts label, the first label change since 1993. The new rule requires manufacturers to list the amount of trans fat on a separate line, which will appear directly below saturated fat on the label. Trans fat is a result of food processing and tends to raise blood cholesterol levels. Trans fat is formed when oils are processed into harder fats such as margarine or shortening. Processed foods containing trans fat include french fries, donuts, cookies, candies, crackers, baked goods and most snack-type foods. Trans fat has no known health benefits and its consumption should be as low as possible.

Information about trans fat is found on page 54 of Nutrition Logic: Food First, Supplements Second. To keep consumption of trans fat as low as possible choose heart healthy fats such as fish, nuts, seeds, and vegetable oils.

Excellent information, in a question and answer format, can be found at the FDA website, http://www.cfsan.fda.gov/~dms/qatrans2.html#s3q5

Whole Grains May Lower Risk of Diabetes

The February 2004 issue of Diabetes Care reports the results of a study that suggests the consumption of three or more servings of whole grains daily may reduce the risk of developing type 2 diabetes. Adults who consumed whole grains, especially fiber-rich cereals, had a lower risk of insulin resistance. Insulin resistance is one factor associated with the development of metabolic syndrome, and consequently, type 2 diabetes. It is estimated that one-fourth of the adult population have metabolic syndrome and the number of people with type 2 diabetes is rising.

Information about whole grains can be found in Nutrition Logic: Food First, Supplements Second on pages 17-21. It is important to look for certain terms on the labels, as the terms wheat and whole wheat are not the same (the latter is a whole grain). The average American consumes less than one serving of whole grains daily while nutritionists recommend the consumption of three servings each day. Nutrition Logic shows how to incorporate fiber-rich whole grains into the diet.

Amount of “junk food” Americans consume stuns UC Berkeley researcher

Gladys Block, a UC Berkeley researcher, analyzed diets of almost 5,000 adults. She was not surprised that Americans eat junk food but she was surprised by the amount consumed. According to her research, which was published in the June issue of the Journal of Food Composition and Analysis, nearly one-third of all calories consumed were junk foods—soft drinks, sugared fruit-flavored drinks, alcohol, sweets, desserts, and salty snacks. She is quoted in the ContraCosta Times newspaper as saying, “Naturally we’re obese if we’re getting a third of our calories from these things. The part that I am more alarmed about than obesity is the empty-calorie issue.”

Comment:

While obesity may get all the media attention, dietitians and other health professionals have become increasingly worried about the lack of nutrients provided by many high calorie foods. These foods have been called “junk foods” or “empty-calorie foods” because they provide few vitamins, minerals or fiber and relatively high levels of calories. They are often high in sugar, fat and/or salt. Here’s a reality check from page 95 of Nutrition Logic: Food First, Supplements Second:

“If you want to have a healthy diet, many foods in the grocery store are not everyday foods; they are occasional foods. Occasionally you will want cake, cookies, and candy. Occasionally you will want chips, dip, and soft drinks. Occasionally you’ll want ice cream with chocolate syrup….If you have cake on your birthday but at few other times throughout the year, then it is an occasional food. The everyday foods keep you healthy, and the occasional foods are an added treat….Physically active people often comment that exercise allows them to eat more of the occasional foods and still keep their weight in balance.”