آدمهاى سحرخيز كه صبح زود بدون زنگ ساعت از خواب بيدار مىشوند، سر حال و پرانرژى و با تمركز كامل روزشان را شروع مىكنند. دسته دوم آدمهايى هستند كه شب تا دير وقت بيدار مىمانند، حتى اگر كار خاصى نداشته باشند، در عوض صبح زود بلند نمىشوند. براى اين آدمها جدا شدن از رختخواب غمانگيزترين قسمت روز است، چند ساعتى هم طول مىكشد تا تمركز پيدا كنند و سرحال بيايند.
اين موضوع جالب بحث علمى جامعه پژوهشگران اروپا در نشستى بود كه به تازگى در مونيخ آلمان برگزار شد. تيل روننبرگ Till Roenneberg پروفسور بخش روانشناسى پزشكى از دانشگاه مونيخ مىگويد: ”هر كدام از ما يك ساعت درونى داريم، مثل همين ساعت واقعى. براى چى ما از ساعت استفاده مىكنيم؟ براى اينكه، مثلأ مىخواهيم بدانيم چه وقت بايد راه بيافتيم تا سر ساعت به محل كارمان برسيم. ساعت درونىمان هم تقريبأ همينطور كار مىكند. مثلأ زمان مشخصى بايد حرارت بدن بالا برود يا ترشح هورمونهاى مخصوصى افزايش پيدا كند تا بدن دو ساعت بعد آماده برخواستن از خواب شود.“
ساعت درونى در واقع پاسخ تكامل به تحولات نورى و حرارتى پيرامون ماست. به زبان ساده تنظيم فعاليتهاى بدنى مناسب در روز و شب، هدايت و تنظيم اين ساعت ژنتيكى است، به همينخاطر در هر كدام از ما متفاوت عمل مىكند. مثلأ اين ساعت مشخص مىكند كه چه وقت بدن ما نياز به خواب دارد و يا چه وقت زمان برخواستن از خواب است. برنامه ساعت درونى آدمهاى سحرخيز با برنامه ساعت درونى آدمهاى شبزندهدار متفاوت است.
روننبرگ اضافه مىكند: ”تفاوت زمانى ساعت درونى ميان آدمهاى خيلى سحرخيز و آدمهاى خيلى شب زندهدار گاه حتى تا دوازده ساعت هم مىرسد، طورى كه گاه وقتى يكى به رختخواب مىرود ديگرى تازه از خواب بلند شده است.“
اما اين ساعت درونى يكنواخت كار نمىكند. يكى از نكات مهم در تنظيم اين ساعت، سن است. مثلأ بچههاى كوچك، شايد براى اينكه به پدر و مادرشان نشان بدهند بچهدارى يعنى چه؟! صبح اول وقت بيدارند! با افزايش سن اين ساعت عقب مىرود. در سنين نوجوانى شب زندهدارى به اوج مىرسد. اما از بيست سالگى به بعد هرچه كه سن بالاتر مىرود تحمل بدن براى شب زندهدارى كمتر مىشود. در اين ميان يك نكته در مورد هر دو دسته آدمها، سحرخيز يا شبزندهدار صدق مىكند، وقتى برنامه زندگيمان با اين ساعت تنظيم نيست، بدن در حالت استرس قرار مىگيرد.
كارشناسان اين زمينه مثل روننبرگ معتقدند: ” وقتى من ساعت درونى دارم كه دو سه ساعت عقبتر از ساعت بيرونى كار میكند مثل اينكه بخواهم در مسكو كار كنم درحاليكه در مونيخ زندگى مىكنم.“ اين تفاوت زمانى فشارى است كه به مرور زمان خود را نشان مىدهد. نكته جالب توجه اينجاست كه اين فشار موجب بروز عاداتى مثل سيگارى شدن مىشود. هر چقدر اين تفاوت زمانى بيشتر باشد احتمال اينكه فرد سيگارى شود بيشتر است. نتيجه بررسىهاى نشان مىدهند افرادى كه ساعت درونیشان با ساعت معمول از چهار ساعت بيشتر تقاوت دارد شصت درصد بيشتر از افراد ديگر سيگارى مىشوند.
اما، تنظيم اين دو ساعت با هم گاهى مقدور نيست، وقتى بايد ساعت هفت صبح سر كار باشيم ولى تا ساعت نه هنوز گيج خوابيم چاره چيست؟ پاسخ: اول، نور بيشتر در محيط كار و محل زندگى. واقعيت اين است كه بيشتر ما به اندازه كافى نور دريافت نمىكنيم. كمبود نور يعنى سحرخيزها سحر خيزتر مىشوند، شب زندهدارها هم صبح ديرتر از خواب بلند مىشوند. دو، سعى كنيم عادات و روش زندگيمان را تا جايى كه مقدور است با ساعت درونیمان تنظيم كنيم.
روننبرگ معتقد است: ”تنظيم ساعت كار با ساعت درونى قدم بزرگى است. میدانيد اينگونه خلاقيت و سازندگى نيروى كار جامعه چقدر بالا مىرود.“ البته براى بالا بردن خلاقيت كه نمىتوان نظام اجتماعى را بر هم زد. مثلأ فكر كنيد براي بالا بردن خلاقيت نوجوانان، از چهاردهسالگى به بعد دانش آموزان به جاى ساعت هشت صبح ساعت نه و يا ده به مدرسه بروند!
No comments:
Post a Comment